پارت نود و نهم :


فصل 47
پنج سال مثل برق و باد گذشت. دخترم دیگر بزرگ شده بود. چقدر خوشحال بودم که مهشید را کنارم دارم. رابطه ما در این پنج سال دیگر مثل دو دوست نبود. مثل دو خواهر بودیم. حالا من به غیر از هنگامه یک خواهر دیگر هم داشتم. گذشته از همه این‌‌ها حامد به معنای واقعی کلمه یک مرد بود. خیلی هوای من و دخترم را داشت و در قبالمان احساس مسئولیت می‌‌کرد. حامد مرد آرام و در خود فرو رفته‌‌ای بود اما مو

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    🙏 بانو💞💋

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ♥️

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    اومایگاد چی شده بین هنگامه و دکتر😥عالی بود مرسی مرضیه جونم 💋💋

    ۸ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🧡💛❤

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.