حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد
زمان ارسال : ۱۹۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
مهشید در حال صحبت تلفنی با حامد و من در حال پانسمان پیشانی هنگامه. نیلوفر سرش را روی پای هنگامه گذاشت و هنگامه موهایش را نوازش کرد. آرام به هنگامه گفتم:
ـ دکتر زنگ زده بود و نگرانت بود.
به سردی گفت:
ـ به جهنم!
ـ انقدر سنگد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما