پارت پانزده :

لادن دست به چشمان خمارش مالید و ریلکس جواب داد: پرسیدن داره؟ معلومه دیگه. دورهمی با دوستام!

لحنش شل و کشدار بود. بی‌مبالاتی و خونسردی لادن همانند کبریت انداختن به تل کاه خشک بود. به همان سرعت آتشش زد: حواست هست به ساعت خوش‌گذرونیت با دوستات که ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.