پارت هفتاد و پنجم :

از کوروش تا کوروش:
چشم که باز می‌کند تصویر طنابی از دیوار آویزان شده میان کورسوی نور مهتاب تابیده از پنجره، منظره‌ای هولناک در پیش چشمانش است.مردی روی صندلی، طناب دار را محکم می کند.بر که می‌گردد عسلی به خون نشسته‌ی چشمانش قلبش را به تلاطم می‌اندازد.با زبانی اَلکَن می‌گوید:تو،تو چطوری اینجا رو پیدا کردی؟!.
به اونزدیک می‌شود و مهر می‌نالد:نیا جلو،کمک..
لبخندی شیطانی می‌ز

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ستاره

    10

    عزززیزم جای مهوش خالی خوشیه کوروشاببینه

    ۲ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    بله واقعا جاش خالیه کوروشم دلتنگشه خب

    ۲ هفته پیش
  • ساناز

    10

    💚🧡🤍🩵🩶💛💜❤️💙🤎

    ۲ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۲ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۲ هفته پیش
  • Aa

    10

    👏👌🌺

    ۲ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۲ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.