حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت نود
زمان ارسال : ۲۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
یک هفته بود که با خودم درگیری فکری داشتم. به شدت احساس ناراحتی و نگرانی میکردم و نمیدانستم باید چه کار کنم. دلم داشت نرم میشد. به خاطر بچهام میخواستم سراغ مجید بروم. مطمئناً اگه مادرم زنده بود نمیگذاشت بچه را سقط کنم یا بی پدر بزرگ کن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
چیمن خضرزاده
00تا اینجا که عالی بود