این قصه با ایجاد فضایی شاد و لحنی تا بشه طنز گونه وقایعی رو میگه شاید تلخ شاید شیرین کاراگتر اصلی داستان دختری به اسم خاتون هست و ماجرا هم از زبان اون بیان میشه شغل این دختر خیاطیه که به تدریج به لباس عروس ربط پیدا میکنه و ..! یکی دیگه از شخصیت های اصلی داستان پسری به نام یاحاست که صاحب مزون لپاس عروسه و کم کم وارد داستان ما میشه .!

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۱۲ دقیقه

مطالعه آنلاین مزون لباس عروس
نویسنده : سهیلا

ژانر : #عاشقانه #طنز

خلاصه :

این قصه با ایجاد فضایی شاد و لحنی تا بشه طنز گونه وقایعی رو میگه شاید تلخ شاید شیرین

کاراگتر اصلی داستان دختری به اسم خاتون هست و ماجرا هم از زبان اون بیان میشه

شغل این دختر خیاطیه که به تدریج به لباس عروس ربط پیدا میکنه و ..!

یکی دیگه از شخصیت های اصلی داستان پسری به نام یاحاست که صاحب مزون لپاس عروسه و کم کم وارد داستان ما میشه .!

این منم

با دستانی که قدرتی دارند باور نکردنی

دستانی خالق، آفرینش خالق

این منم

سرشار از ذوق و انرژی

برای دگرگونی یک زندگی

من

دنیا را سپید میبینم

سپید مثل برف

سپید مثل تکه ای ابر

سپید مثل لباس عروس!

- -اَخ تف تو ذاتت!

انگشتمو که سوزن رفته بود توش رو تو دهنم فرو کردم تا از سوزشش کم بشه. سرمو بلند

کردم و به فضای دل انگیز تولیدی نگاهی انداختم. فضای نمور، دیوارای خراب، هوای سرد

و لامپای کم جون. زری و انسیم مشغول کار بودن و خانم خرسه هم که طبق معمول صدای خرو

پفش بلند بود.

نگاهی به ساعت رنگ و رو رفته ی که کجم رو دیوار نصب شده بود انداختم که 5/5 عصر رو

نشون میداد. پائیز بود و نزدیک غروب. کار منم تقریبا تموم بود ، یه یقه دیگه داشتم

که ربع ساعتم وصل کردنش بیشتر طول نمی کشید.

5 دقیقه از ساعت 6 هم گذشته بود که کارم تموم شد. از جام بلند شدم و کش و قوسی به

بدنم دادم وخمیازه ی طولانیم کشیدم . نگاهی به خروار لباس دوخته شده ی امروز از سر

رضایت انداختم. پته ی روسریمو که بسته بودم رو سرمو باز کردم و بدون نگاه به آینه

مرتب سرم کردم. کیف کتونی له شده مو هم انداختم رو کولمو و راه افتادم سمت خانم

خرسه. زیر لب خدا قوتی به زری و انسی دادم و خداحافظی کردم. اونام یه نگاه پر حسرتی

بهم انداختن و آهسته خداحافظی کردن.

- نفیس خانوم کار من تموم شده، امر دیه ای ندارین؟

خرسه هیکل گندشو تکونی داد و گفت : مطمئنی؟

- بله تموم شد.

- بذار برم یه نگاه کنم.

از صندلی درندشتش که بازم براش کم بود پائین اومد و راه افتاد. با هر قدمی که بر

میداشت باسنش از این ور به اونور میرفت و کوه چربیشم می لرزید. خنده ی مسخره ای رو

لبم نشوندم و منتظر شدم.

با چشم غره ای لباسا رو برانداز کرد و با صدای زمختی گفت : حله برو.

از در زدم بیرون . هوا سرد بود و منم لباس گرم مناسبی تنم نبود یعنی نداشتم که

بپوشم.. دستمو دور خودم حلقه کردم و به حال دو به سمت ایستگاه واحد راه افتادم. با

دیدن جمعیت همیشگی بی خودی خوشحال شدم. روی صندلیای ایستگاهم که مثل همیشه جا نبود

و البته منم بعد اون همه پشت چرخ نشستن ترجیح میدادم وایسم. بهترم بود چون تا واحد

می رسید می پریدم بالا.

در حال دید زدن انواع و اقسام آدما و تیپا بودم که یه ماشین شیک با صدای توپ توپ

آهنگش از جلوم رد شد. اون بخوره تو سرش، آب گودالی رو که جلوم بود رو کامل تخلیه

کرد رو من. خسته بودم، سردمم بود با صدای بلند گفتم: هزار مَن گه تو دهنت مرتیکه بی

شرف.

یه دختره کمی اونطرفتر وایساده بود برگشت سمت منو گفت: اِ وا خاک عالم، چه طرز حرف

زدنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به سرتا پاش کردم خیلی شیک و پیک بود. لباسای گرم و خشگل، هفت قلم آرایش و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهاشم که سه ساعتی پیچیدنش طول کشیده بود گمونم. دلم نیومد همینجوری حرف مفتی رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که از دل خوش خودش زده رو بی جواب بزارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آبجی ما دو مَنم کمتر حوالش کردیم حقش همون دو هزار و دو مَن بود، ملتفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عفت کلام نداری کلا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن واحد که داشت می رسیدو اینکه اینم با اون تیپ هم قطارم نیس گفتم: اگه من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عفت کلام ندارم تو که کلا عفت و خوردی یه آبم روش. البته با اون بزک دوزکت زورت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرفته برات نگه نداشت جوجه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به جیغ جیغ دختره سوار شدم و یه لبخند م نشوندم رو لبم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پیچ کوچه گذشتم. داشتم از سرما یخ میزدم. سرمو بالا گرفتم و چند متر اونورتر یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر کوچیک وایساده بود و یه پسرم جلوش نشسته بود. از همین دورم میشد حدس زد چه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خبره. از سرعتم کم کردم و یواش نزدیکتر شدم که دیدم بله مرتیکه با وقاحت تمام داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره رو دستکاری می کنه. از اونجایی که یه کم کنگ فو بلد بودم از همون پشت سر یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضربه محکم پشت سر پسر فرود آرودم. صدای آخش به هوا بلند و با خشم برگشت سمتم. با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدن قیافه نفله و خمارش فهمیدم مالی نیس، معطل نکردم و با دو سه تا ضربه دیگه پهن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمین شد. دست دختر رو گرفتم و بدو از اونجا دور شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره ی بدبخت هفت سال بیشتر نداشت. از میون گریه و فین و فینش آدرسشو گرفتم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسوندمش. دم خونشون جلوش نشستم و دستاشو گرفت. خیلی یخ بود .تو چشماش زل زدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بار آخرت باشه تنهایی راه میفتی تو کوچه، ملتفتی که؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو به علامت فهمیدن تکون داد و بدو رفت تو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی تا خونه نمونده بود. راه افتادم و اینبار آهسته تر حرکت می کردم. تو این فکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم که یه وقت پسره نکبت بلایی سر خودم نیاره. ولی به یاد قیافه زهوار در رفتش که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتادم گفتم: مال این حرفا نی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلید تو در چرخوندم که مثل همیشه گیر داشتو به یه تیپا بالاخره باز شد. چراغ زیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمین روشن بود. رفتم کنار پنجره نشستم و بوی دود و دم اون زهرماری خبر میداد که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابای مام بعد مدتا تکونی به خودش داده و رفته سر کار. هر چند خرج همین بساطش بیشتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیشد. دستمو به زانوم زدمو بلند شدم. از دو تا پله که موزائیکاش تق و لق بود رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالا. در اتاق رو با قیژی باز کردم و گرمای خونه وسوسه م کرد با کفش بپرم تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجور که بندای کفشمو باز میکرد گفتم: ننه کجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان از تو آشپزخونه سرکی کشید و گفت : ننه و زهر مار، سلامت کو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اون سمت رفتم. مشغول چشیدن غذا بود. از پشت بغلش کردم و گفتم: فدای ننه خودم بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام خاتونکم، خسته نباشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- درمونده نباشی مامان خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس ننه چی شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بی خی خی یه وقتایی می چسبه اونجوری صدات کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امان از دست تو، خب چه خبرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچ، خانم خرسه و خرناس و کار و بدبختی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبیت نداره برا مردم صفت میزاری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونکه بله ، بیچاره خرس چه گناهی کرده که اسمش رو این باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان خندید و گفت: برو لباستو عوض کن بیا شام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم. این بنده خدام که رفته بوده سر کار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره بوش که میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اَی خدا، بی خی خی ننه جون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غذا رو از فرت خستگی نجوییده قورت دادم و همونجا یه بالش گذاشتم زیر سر. هم خسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودمو دیگه چشمام نمی تونست باز بمونه همم دنیای بی خبری و خوبم همون خواب بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینه که چشمامو بستم بی هوش شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نفیس خانوم به آقا بگو یه بخاری دیگه کار بذاره، این که نه فایده داره نه به جایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بر میخوره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه چشم غره بهم رفت و اصلا نگفت تو خر کی هستی. دستام از سرما مثل چوب خشک شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارمم کند پیش میرفت. نفیس که باکیش نبود بغل بخاری لم داده بود و یه کاپشن گنده هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنش بود. از وضع خودم آهی کشیدم که خانم خرسه در حالی که داشت چیزی می لمبوند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برین برای ناهار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ظرف کوچیک غذامو برداشتمو زدم بیرون. یادمه یه روز تو تابستون وقتی می خواستم غذا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخورم برای فرار از هوای خفه گرم تولیدی رفتم بیرون. هر چند اونجا هم درختی نبود و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منظره دل انگیزی هم نداشت ولی تو همون سایه دیوارم بهتر از اون تو بود. هنوز لقمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولو نخورده بودم که از بیرون صدای جیغ یه دختره رفت هوا. منم بدو رفتم تاببینم چه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خبره. دیدم پخش زمینه و داره گریه می کنه. وقتی رسیدم بالای سرش دیدم از پیشونیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خون میاد . کمکش کردم بلند شد و لباسشو هم تکوندم. نگاش کردمو گفتم: موتوری چیزی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت زده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکاشو پاک کرد و با لب لرزون گفت: نه، نفهمیدم چجوری خوردم زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم: چشاتو وا کن بنده ی خدا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب حالا کجا می خوای بری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همین سالن ورزشیه، مربی اونجا هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پقی زدم زیر خنده و گفتم: مربیم هستی و اینجور ولو شدی رو زمین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حرفم خندش گرفت و گفت: همونو بگو، حالا خوب شد شاگردام اینورا نبودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا سالن رسوندمش و وقتی دیدم حالش خوبه برگشتم سر کارم. از اون روز به بعد با هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف دختری با صورت استخونی و بلند و اندام ورزیده بود. پوست تقریبا روشنی داشتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبای ظریف که یه خط لب خدادای قشنگترش می کرد. فردای همون روز اومد دم تولیدی و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای ناهار دعوتم کرد. از همون روز به بعدم همیشه یه ساعت تعطیلی و ناهار رو با اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم. صدف ورزش کنگ فو رو آموزش میداد. از اون یه ساعت ، نیم ساعتشو با منم کار می

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرد. چون تو کل عمرم یه کلاس خیاطی اونم مجبوری بیشتر نرفته بودم ، همه ی حواسمو به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف می دادم و خوبم پیشرفت می کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل همیشه منتظرم بود. از دور یه سلام رزمی دادم که صدای خندش بلند شد و گفت: عجب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاگرد حرف گوش کنی دارم من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پَ چی فکر کردی ، از من بهتر گیرت نمیاد صدف خانوم. خاتون یه دونه اس نگرد که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیشترش نیس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه کم خودتو تحویل بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه منم خودمو تحویل نگیرم که تعطیل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دل همه بخواد همچین خاتونی رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هندونه ی چند کیلویی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو کشید و گفت : تعریفم نمیشه ازت کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از گرمای دستش یه حال خوبی شدم. گرمای سالنم داشت یخ بدنمو آب میکرد. آماده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای تمرین و گفتم: صدف، یه ضربه ی جانانه بهم یاد بده، یه چیزی که همین که به طرف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدی ناک اوت بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاهی بهم کرد و گفت: چی شده هوس ناک اوت کردن ملتو کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخه تو که نمی دونی دیروز یه پسره رو نفله کردم. خیلی چسبید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچی بابا، چته تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب آدم نگران میشه. حالا هم دقیق بگو ببینم دیروز چی کار کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میگم که یه انگل جامعه رو پهن زمین کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی گی یه جا گیرت بیاره ... الله اکبر آخه من به تو چی بگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بی خیال ، اون بتونه خودشم جمع و جور کنه خیلیه. نترس نمی تونه بلایی سرم بیاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا ول کن اونو ، هر چی تو چنته داریو رو کن بینیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یادت میدم ولی تو روحت اگه بخوای ازش سو استفاده کنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از قیافه حرصیش خندم گرفت و با یه باشه سر و ته قضیه رو هم آوردم. نامردی نکرد و یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرکت سخت رو شروع کرد. خیلی زور زدم اون روز ولی هنوز کار زیاد داشت تا یاد بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناهار رو که خوردیم برگشتم سر کار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا رو شکر کارمون کمتر بود و تقریبا ساعت 4 با انسی و زری راه افتادیم سمت خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه تایی مون تقریبا هم قد بودیم و شونه به شونه ی هم راه می رفتیم. از زندگی همدیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینو میدونستیم که خیلی بدبختیم. انسی دختر اول خونه بود و نزدیک 30 سال داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرش خیلی وقت پیشا فوت کرده بود. انسی که خیاطی می کرد و مادرشم کلفتی تا خرج خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دو تا بچه دیگه جور بشه. زندگی به این یکی خیلی ظلم کرده بود. تو چشماش همیشه غم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگی بود ، یه بار بهم گفت چقدر حسرت میخوره که سن حال و حولش گذشته و هرگز نمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تونه ازدواج کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زریم دختر یه خونواده پر جمعیت بود. بابای زحمت کشی داشت ولی خب امورات زندگی سخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می گذشت و زری حالا خانم خودش بود لااقل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف خاصی نزدیم و همش از کار و خستگی و روزگار گفتیم. به ایستگاه که رسیدیم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترجیح دادم کمی تو خیابون گشت بزنم. ازشون خدافظی کردم و راه افتادم. ژاکت آبی رنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رو رفته مو دور خودم پیچیدم تا سرما کمتر اذیت کنه. خودم می دونستم به هوای چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم به سمت اون خیابونه که مغازه های شیکی داشت میر فتم. اینکه به سرعتم اضافه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم و یه نیم ساعت بعد رسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل همیشه به تابلوی طلایی رنگ سر در مغازه انداختم که روش نوشته بود مزون لباس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عروس مینو. بعدم عین بخطک رفتم پشت شیشه و لباس عروسا رو با چشمم غورت دادم. یکی از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی خشگل تر. چشم چرخوندم و مات یه لباس عروس شدم که جدید گذاشته بودن تو ویترینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که طرف دیگه بود. با دهن باز رفتم سمتش و جلوش وایسادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ای ول، بنازم چی دوخته طرف! یعنی میشه منم یه روزی یکی از اینا بدوزم؟ یعنی میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی خدا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو سیر و سلوک خودم بودم که متوجه شدم یه خانم خیلی شیک از تو مغازه داره نگام می

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنه. هول شده بودم. نگامو دزدیم و از اونجا درو شدم. به قدری تند راه می رفتم و سر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زیر که نفهمیدم چجوری رسیدم ایستگاه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس راحتی کشیدم و یه جا وایسادم تا حالم جا بیاد. 10 دقیقه ای مونده بود تا واحد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برسه اینه که چار چشمی شروع کردم مردمو پائیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی اونطرف تر یه پسر و دختر در حال دادن دل و قلوه بهم دیگه بودن. پسره قیافه بدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نداشت و الحق کار آرایشگر که ابرو براش برداشته بود عالی بود. یه خرمن موی مشکیم رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش بود. ولی لاغر مردنی بود منم از این ریخت چندشم میشه. دختره هم که خدا بده برکت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرایش که نه گریم کامل. یه نگاه به موهاش کردم که دیدم بله دختر خانوم بگی نگی طاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تشریف داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفته بود . با خودم گفتم : بدبخت اگه این پسره دوستت داشت کمه یه کم مو بهت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرض می داد. واحد رسید و به همه ی این حرفا خاتمه داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو هفته ای میشد که عصرا زودتر میرفتیم خونه . نگران بودم، سفارش تولیدی کم شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه همینجوری ادامه پیدا میکرد بیکار شدن لاقل یکی از ما حتمی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارم از بقیه زودتر تموم شد. به ایستگاه واحد که رسیدم دلم هوای مزون رو کرد. از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روز که خانم با چشماش مچمو گرفته بود نرفتم. ولی الان دیگه نتونستم و با قدمای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند راه افتادم. خدا نوکرتم این مزون چی بود سر راه من قرار دادی ؟لامصب به روزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هست دیگه نمیشه جلوش تاب آرود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همون دور متوجه دو تا لباس جدید شدم. چه جیگر بودن یه لباس آبی کم رنگ با دامن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساتن و حریر و پر از مرواریدای آبی پر رنگ و یه لباس نباتی که دامنش با شکوه تمام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل چتر باز شده بود ، پر بور از پولک دوزیای ظریف نباتی پر رنگ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نمونده بود که دماغمو بچسبونم به شیشه ولی یه لحظه قلبم اومد تو دهنم. دست یکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو شونه ام بود. شستم خبر دار شده که بله یه بار جستی ملخک دو بار جستی ملخک آخرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که میزنن توسرت و می گیرنت که.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با طمائنینه برگشتم و یه لبخند فوق العاده زشت نشوندم رو لبم. ای ول همون خانومه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود. دست مریضاد به مچ گیریش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه صدای جیگولی و ملوس گفت: دخترم میشه بیای تو ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عین این پسر بچه هایی که همه غلطی می کنن بعد با قیافه بسیار مظلوم نما خودشونو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تبرئه می کنن ، گفتم: خانم به خدا من قصدی نداشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می دونم ، چرا هولی؟ بیا تو از نزدیک بقیه لباسا رو هم ببین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جاااااااااااااااااااااااا ن؟ با من بود؟ یعنی درست می شنیدم؟ من برم تو این مزونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خشگله جیگره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا معطلی بیا دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بس بود ناباوری، بدو پشت سرش رفتم تو این از اون فرصتا بود که باید نهایت سو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استفاده رو ازش میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فضا که نبود ، بهشت بود. گرم، یه آهنگ فوق ملیح طنین افکنده بود وای. سر چرخوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سنکوب کردم. چی میدیدم خدا. یه در گند شیشه ای بود این هیچی اونورشو عشق بود. رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمتش. سقف سالن پر بود از لامپای کوچیک کف سالن پر از مانکنای تو ر پوشیده و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وحشتانک خشگل. دیوارای سمت راستم دکورش پر بود از تاج عروسای همه مدلی و دیوار سمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپم ویترنش پر بود از دسته گلای عروس و کلا هر نوع گل برا تزئین لباس عروس. ته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالنم تورای سر به یه چیدمان فوق رمانتیک بود. همه ی اینا رو چجوری دید بزنم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو حال و هوای خودم بودم که دیدم خانمه با یه پسر دختره که لبخندای عشقولانه بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تحویل می دادن اومدن تو. با دیدن سر و وضعشون از سالن اومدم بیرون. هیچ وقت از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سادگیم خجالت نکشیدم الانم دیدم همرنگشون نیستم دوست نداشتم اونجا باشم. خواستم از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اصلیم بیام بیرون که خانمه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه لحظه صبر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببخشید زحمت دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این چه حرفیه. هر وقت تونستی با نامزدت بیا هر مدلی رو که بخوای من تقدیم می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت برا شب عروسی بپوشی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چییییییییی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باور کن، من حرف که بزنم برنمی گردم ازش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفته بود. نتونستم جلوشو بگیرم . با همون لبای کش اومده از خنده گفتم: نامزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کجا بوده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی تو برا شب عروسیت نمیای اینا رو ببینی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، من عاشق لباس عروسم ولی نه اونجوری که شمافکر می کنی ، البته خیاط هستم ولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه خیاط لباس عروس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- موضوع جالب شد، چی فکر می کردم چی شد... ببین من برم سراغ اینا و برگردم ، میتونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر باشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمام دنبال ساعت گشتم که گفته : الان ساعت پنجه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تا نیم ساعت دیگه می تونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب پس بشین تا من بر گردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشینم مگه می تونم ، دیگه از این شانسا نصیب من نمیشه. چیزی طول نکشید که برگشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب چیزی میخوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اینکه هم گشنم بود و هم تشنه ولی گفتم نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه چایی که می تونی بخوری ، بیا بشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دست مبل خیلی شیک چرم مشکی رو به روم بود که عمرا از نزدیکم ندیده بودم چه برسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اینکه بشنم روش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو راحت رو یکیش ولو شد . بساط چایی رو میز بود و شروع کرد چایی ریختن. منم رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم، وااااااااای چه نرم، تشکی که شبام میندازم زیرم به این حدا نمیرسه چه رسد به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محل نشیمنگاه همیشگیمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بگیر دستم افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاک تو سرت خاتون، اینهمه ندید بازی درآوردی چیکار؟ خب ندیدم دیگه... کوفت بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چایی رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نوش جون. راستی اسم من مینوئه اسم تو چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خاتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه اسم جالبی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی هوا گفتم: کجاش جالبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو این دوره و زمونه که دخترا اسمای اجق وجق دارن به دل آدم میشینه خصوص اینکه به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این ابروای پیوسته و نازتم خیلی میاد. یاد این دختره که نماد دخترای ایرانیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کدوم دختر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه سوال مزخرفی ، اون بگه تو می شناسیش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو به سمت میز ناناس رو به روی مبلا رفت و گفت : الان بهت نشون میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش لب تابشو گرفت جلوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ایناهاش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه دستگاه جالبی ، از تکنولوژی چه عقب بودم یادم آخرین باری که رایانه دیده بودم یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیستم بسیار حجیم تو مدرسه راهنمائیمون بود که کسیم بهش نزدیک نمیشد ، دکوری بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکس رو که دیدم خورد تو ذوقم فکر کردم حالا یه دختر پسر کش نشونم میده نه یه نقاشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همین فکرا بودم که گفت بزن صفحه ی بعد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملتفت نشدم چی گفت و رو میز دنبال کتاب و دفتر می گشتم . چیزی نیافتم و گفتم: چی رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ورق بزنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو نگاهی بهم کرد و زد زیر خنده: وای خاتون ، تو اصلا نگرفتی من چی بهت گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام رفت تو هم و سر جام نشستم. اونم لب و لوچه رو جمع کرد و گفت: من امروز وقت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندارم تو هم که باید بری. بازم بیا اینجا تا ببرمت طبقه بالا پیش بچه ها که این

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسا رو میدوزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حتما ، این روزا کارمون خوابیده میتونم بیام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشحال میشم، خدا رو چه دیدی شاید از کار بچه ها خوشت بیاد اومدی و پیششون یاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشم بیاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم: ذوق مرگم نشم خیلیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره چرا که نه ذوق و شوقت برا این کار ستودنیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی خب خرجش بالاس. هنوز نمی تونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار جا خورد و البته خودمم زورم گرفت زرتی گفتم من بدبخت و بیچارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونش مهم نیس، تو فقط یادت نره بیای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه اگه شد همین فردا میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منتظرتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از در مزون زدم بیرون . به قدری خوشحال بودم که از ذوق کیفمو تو هوا یه چرخی دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی بین زمین و آسمون قاپیدنش. یه موتوری با دو تا سوار بود، هنوز بند کیفمو تو دست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم، همه ی فکرم پی اون بیست تومن بود که همه ی خرجیمون تا آخر هفته دیگه رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تامین می کرد. .اونی که جلو بود تا اومد موتور رو که کج شده رو درست کنه من این یکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو با همه زورم به سمت خودم کشیدم. بند کیفمم لامصب مدتی بود داشت پاره میشد. تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین گیر و دار بودیم که یه پسره اومد کمک. همچین خفت اون جلویی رو گرفت و کشوندش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو زمین. منم دیگه به اون کار نداشتم، هر چی هنر رزمی تو چنته داشتمو خالی کردم رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینی که با کیفم بهش وصل بودم. چند ضربه مجانی که میل کرد و دید بهش نمی سازه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیفمو ول کرد و پا گذاشت به فرار. پی شو نگرفتم و محو مبارزه جانانه اون پسره شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا ای ول اینم مثل ما یه پا جکی جان از کار دراومد. حریفش از مال من قلدرتر بود،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم عرقش دراومده گفتم برم مرام بزارم و کمکش کنم. گارد گرفتم که پسره که پاشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برده بود بالا تا بزنه تو فک طرف با جا خالی دادن حریف قشننننننننگ زد تو پوز من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدبخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازی به نفع جناب دزد تموم شد و در رفت. منم با صورت پر درد ولو شدم رو زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو از شدت درد بسته بودم که پسره با هن هن و صدای خسته گفت: چرا می پری وسط؟..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اَه درفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به هر جون کندنی بود ، سر جام نشستم. اولش نفهمیدم چی بلغور کرده ولی حواسم که کم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم جمع شد گفتم: بنده خدا تو جو گیر شدی نمی فهمی چطوری داری لنگ و لغط می ندازی،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه چیزیم بدهکار شدیم! همون حقت بود تا میخورد بزننت و کیفتم ببرن، تا اینجوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برا ناجیت بلبل زبونی نکنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جااااااااااان؟ ناجی؟ آقا مثل اینکه دک و پوزمو خرد کردیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد حرفی بزنه که مینو از بین یه عده ای که دورمون جمع شده بودن اومد سمتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خاتون، این چه وضعیه؟ چی شده؟ یاحا تو اینجا چیکار می کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو فکر این بودم که مینو زبونش گیر کرد اسم این بنده خدا رو اشتب تلفظ کرد یا که نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من از شدت ضربه گوشم عیب و علت پیدا کرده یا کلا همه ی اینا هیچ اسم این پسره انقدر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عتیقه اس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به هر حال گرمی خونی که از دماغم راه افتاده بود به همه ی این فکرا خاتمه داد. اولش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمم نفهمیدم خون دماغ شدم تا اینکه مینو با دست زد تو صورتشو گفت: خاک به سرم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داره از بینیت خون میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو با ترس دم ماغم کشیدم و آوردم پائین. چشمام سیاهی رفت. همیشه از خون می

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسیدم به حدی که به مرز غش کردنم میرسیدم. الانم که دیگه هم ضربه خورده بودم هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خسته هم گشنه ، دوباره ولو شدم رو زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی سعی کردم از هوش نرم البته اگه میشد. مینو باز دو دستی زد تو صورتش که دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قشنگ گل انداخت از شدت ضربه . با کمک یه خانم منو بلند کرد و برد تو مزون. خوابوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو مبل و یه لیوان رو تا نیمه پر از قند کرد تا آب قند درست کنه. اولین قاشق رو که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ریخت تو حلقم از بس شیرین بود به گلوم نشست و شروع کردم سرفه کردن. سر جام نشستم ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام ورقلمبیده بود و زبونم افتاده بود بیرون و هی سرفه می کردم. ایش چه صحنه ی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وحشتناکی بود. خون از دماغم فشنگه میداد ، تفم از دهنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو چند تا دستمال کاغذی بیرون کشید و گرفت جلوم. بنده خدا چه دل پاک بود میخواست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دک و پوزمو پاک کنه. خجالت کشیدم و دستمالا رو ازش گرفتم. دلم میخواست بزنم زیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه که بعد مدتها به آرزوم رسیده بودم ولی آخرش انقدر خراب شده بود. مینو آب قند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو رقیق تر کرد. منم تعلل رو جایز ندونستم دیدم شدید بهش نیاز دارم تا سرپا بشم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به این نمایش حال بهم زن خاتمه بدم. خیلی خیط شده بودم، دلم میخواست یه مقصر پیدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنم ولی کسی به ذهنم نمی رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ده دقیقه ای مینو دستا و پشت شونه هامو مشت و مال داد تا حالم جا بیاد. کاملا از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لرزش دستش معلوم بود حالش خرابه. برای همین از جام بلند شدم و گفتم : من برم دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیر شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته داشتم کله پا میشدم ولی پامو به کنار مبل تکیه دادم و هر جوری بود نزاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو هراسون گفت: کجا؟ حالت خوب نیس هنوز؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه خوبم ، دیر شده مامان نگران میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب.. خب پس بزار برسونمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو که گفت برگشت سمت میزش که تازه اون پسر رو دیدیم . همچین تکیه داده بود به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوار ، دست به بغل ، وزنشو داده بود رو یه پا، چهره ی رلکس و یه لبخند ژکوندم گوشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی لبش ، انگار داره یکی از شاهکارای هنر هفتم رو نگاه می کنه. نگاهم به چشای شنگولش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتاد ، دلم میخواست خودمو بکشم جلوی این انقد ضایع شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو کیفشو برداشت و رو به پسره گفت: یاحا جون شرمنده به خدا، اصلا یادم رفت تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاحا!!!!!!!!!!!!!!!!! عجب ، پس حدس آخرم درست بود و اسمش همونی بود که همون اولم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شنیدم یعنی همون اولم درست شنیده بودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاحا تکیه شو از دیوار برداشت و گفت: اشکالی نداره مینو جون، فردا عصر اگه فرصت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم باز یه سری میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه فکری کرد و یه نفس همچین خسته از زمونه کشید و گفت: ولی حتما میام، باهات کار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واجب دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا یه نیگا هم به من نکرد بگه مرده ای یا زنده! لجم گرفت ، انگار اون مقصری که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنبالش میگشتم و پیدا کردم. همچین مطمئن شدم که هر چی بلا امروز سرم اومد تقصیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونه که یه دفعه دلم خواست سر حال بودم و جفت پا میرفتم تو صورت خشگلش، آخه خدایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب تیکه ای بود برا خودش. هر چیم من ازش بدم میومد ولی فکر کنم خاطر خواه زیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت. قدش اوووووووووه بلند، هیکل ورزشی و خوش استیل یعنی آفرین داشت، زیاد روش کار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرده بود. موهاشم یه رنگی بین قهوه ای و طلایی و داده بود رو به بالا همچین فشن،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتشم که کلی صفا داده بود ولی ابروهاش کمرنگ بود نتونستم بفهمم برداشته یا نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته همه چیش خوب بود الا رنگ پوستش، هیچ وقت مرد سرخ و سفید دوست نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اینجای فکرام که رسیدم خندم گرفت، حالا انگار اومده بون میگفتن نه تو رو خدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راضی بشو اینو دوست داشته باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاحا نمیدونم خندمو دید یا کلا خواست جلو مینو کباده ادب بکشه اومد سمتمو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم من فقط قصد کمک داشتم، ولی به هر حال اگه به خاطر ضربه منه این حال خرابتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معذرت میخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم : نه پَ محض عرض ارادت من خودم صورتمو کوبوندم کف پای شوما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم انداختم تو چشماش که حالا میدم عجب خوشرنگه و گفتم: عذر خواهیتو کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگام کرد و گفت : آره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دماغمو بالا کشیدم و گفتم : خب پس به سلامت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه داداش کشدارم اومدم بزنم تنگش که بی خیالش شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای جان همچین قرمز شد مثل لبو، همونجور که هنوز چشم تو چشم بودیم گفت: مینو جون من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم ، خدافظ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وانستاد جواب مینو رو بشنوه و با چند گام بلند که چه عرض کنم کلا پرش ، رفت بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چی که بود الان دلم خنک شده بود . آخیش حالم جا اومد، اصلا نیرو گرفتم. از این

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرا بود که زیادی باد به قب قب میندازن یکی باید همچین فیس خالیشون کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو که هاج و واج مونده بود این پسره چی شد عین جت در رفت ، نگاهی بهم کرد که به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احتمال قوی معنیش این بود که: یاحا جونمو چیکارش کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه هرچی گفتم خودم میرم مینو قبول نکرد و منو رسوند. در آخرم گفت که حتما یادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نره فردا بهش سر بزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگرم نمی گفت من یادم نمیرفت، موهبت به این گندگی رو مگه میشد یادم بره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پای تلوزیون ولو بودم و تو رویای همیشگیم بین لباس عروسا چرخ میزدم که مامان با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندوقچه ای که مدارک خیلی خیلی مهممون که همون سجل و کارت ملی و یه چند تا کاغذ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاره بود!!!! کنارم نشست. به سمتش غلطیدمو گفتم: اینو برا چی آوردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاغذای رنگ و رو رفته رو جا به جا کرد و گفت:میخوام شناسنامه و کارت ملیمون رو بزار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم دست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم و گفتم: برا چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبح که نبودم برا آمار گیری اومدن، به پوری گفتن بهمون خبر بده که فردا بازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میان .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر جام نشستمو در حالی که شناسنامه ها رو می گرفتم گفتم: آمارمونو در میارن که چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشه آخه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه میدونم، میخوان ببینن چند تا فلک زده تو این چند سال بهمون اضافه شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حوصله صفحه ی اولین شناسنامه رو باز کردم. مال مامان بود. عکسش سیاه و سفید بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و مال زمان مجردیش. خیلی لاغرتر از حالاش بود و دماغشم همچین بگی نگی تو آفساید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود. یه نگاه به دماغ الانش کردمو باز یه نگاه به عکس و گفتم: مامان خوبه یه نموره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چاق شدیا، نیگا دماغت چه گنده میزنه تو این عکسه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپی نگم کرد و گفت: وا کجاش گنده اس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم یه نگاه به خودشو یه نگاه به عکس انداختمو گفتم: خو نوکرتم لاغر بودی، دماغه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضایع بوده دیگه، من که نمیگم عکست داره جار میزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شناسنامه رو گرفت و یه نگاهی انداخت. همزمان اون دستشم برد سمت دماغشو گفت: ولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گنده نیس، به خاطر لاغریمه که اینجوری نشون میده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در شناسنامه خودمو باز کردمو گفتم: منم همینو میگم دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم به عکسم که توش چشمام نیمه باز بود افتاد،غش غش خندیدمو گفتم: خو بی مروتا یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکس درست ازم می نداختین ، این چیه دیگه ؟ فردا روز شوهر خواستم بکنم من به چه رویی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو نشون پسره بدم که فرار نکنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم نگاهش کرد و با خنده گفت: دومادم دلشم بخواد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی مامان دماغم به بابا رفته ظریفه ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبه حالا توام ، انگار دماغ من چشه. بعدشم یه دو بار دیگه مثل امروز خودتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بکبونی تو دیوار دستت میاد که منو مسخره نکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ازیتا

    10

    خوب بود خوشم اومد پیشنهاد میدم بخونید 😍😍😍

    ۲ هفته پیش
  • هدی

    00

    خوب بود ممنون از نویسنده

    ۳ هفته پیش
  • ....

    00

    چه اتفاقی برای بابای خاتون افتاد ؟

    ۳ ماه پیش
  • مبینا

    00

    خیلی قشنگ بود ولی بابای خاتون چیکار شد؟

    ۳ ماه پیش
  • مریم

    00

    عالی بود ممنون از نویسنده

    ۳ ماه پیش
  • پریس

    00

    رمان تمیز و ساده و قشنگی بود ب عنوان یه مینی رمان فضای خوبی داشت زیاد عاشقانه و لوس نبود کلیشه ای نبود کاش همه رمانا داستان جدیدی مثل این داشته باشه مرسی نویسنده

    ۴ ماه پیش
  • Sama

    00

    خیلی خوب بود،بعدازمدت ها این تنها رمانی بود که نظرموجلب کرد.داستان متفاوتش رنگ و بوی تازه ای به رمان بخشیده بود♥️🦋 دست مریزاد به قلم نویسنده این رمان که الحق ذهن باز و خلاقی داشتن🌱✨.

    ۵ ماه پیش
  • زهرا

    00

    رمان خوب و سرگرم کننده ای بود مخصوص فضا مزون و حس و حال اونجا خوب نوشته شده بود اما فقط اخرش یکم سریع و گیج کننده تموم شد پدر خاتون الان چیشد؟ اگه اخرش هم یکم با جزئیات تر بود قشنگ تر میشد

    ۶ ماه پیش
  • زهرا

    ۴۲ ساله 00

    خوب بود ولی آخرش خیلی الکی تموم شد

    ۷ ماه پیش
  • رقیه

    00

    از لات حرف خاتون خوشم نیومد، از اولش هم میشد ته شو حدس زد، امادر کل خوب بود تشکر از نویسنده عزیز♥

    ۷ ماه پیش
  • Hana

    ۲۶ ساله 00

    رمان قشنگی بود ولی کاش اینقدر تند پیش نمیرفت انگار زدیم رو دور تند داریم میخونیم

    ۹ ماه پیش
  • یگانه

    ۱۶ ساله 00

    عالی بود دست نویسندش طلا

    ۹ ماه پیش
  • زهرا

    ۲۸ ساله 00

    خیلی قشنگ بود

    ۹ ماه پیش
  • بهار

    ۱۵ ساله 10

    خیلی قشنگ بود مخصوصا تهش خیلی خوب تموم شدددد

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۲ ساله 10

    سلام این رمان یکی از بهترین رمان هایی بود که خوندم

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.