موضوع رمان کاملا تکراریه راجب دختری ب اسم ترمه ک ب همراه پسرعموش ب دانشگاه میره و ازاونجا لجبازی هاش با استادش شروع میشه.. میدونم موضوع اصلیه تکراریه وشاید خلاصشو نپسندیده باشین اما اتفاقاتی ک تورمان میافته مطمئنم ک خنده رولباتون میاره برای شاد شدن چند لحظه ای تون خوشحال میشم بخونیدش بازم میگم چون رمان اولمه موضوعشو پیچیده نکردم

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۲ دقیقه

مطالعه آنلاین دانشگاه دیوونه ها
نویسنده: گلشن آرا

ژانر: عاشقانه و طنز

تعداد صفحات: 232

خلاصه رمان:

موضوع رمان کاملا تکراریه راجب دختری ب اسم ترمه ک ب همراه پسرعموش ب دانشگاه میره و ازاونجا لجبازی هاش با استادش شروع میشه..

میدونم موضوع اصلیه تکراریه وشاید خلاصشو نپسندیده باشین اما اتفاقاتی ک تورمان میافته مطمئنم ک خنده رولباتون میاره

برای شاد شدن چند لحظه ای تون خوشحال میشم بخونیدش

بازم میگم چون رمان اولمه موضوعشو پیچیده نکردم

ادامه رمان :

دیریرینگ دیرینگ

اهَ اهَ این چه صدای کوفتیه...بعد از این که مغزم لود شد فهمیدم صدای مزخرفه

ساعته...دستمو از زیر پتو درآوردم و مشتمو کوبیدم رو ساعت تا خفه شه

آخیشششش...ولی زهی خیال باطل طولی نکشید که صدای بلند اون اوشکول

جون)پسرعموم( درحالی که یه آواز من در آوردی میخوند تا بیدارم کنه بلند شد:

-الُاغک قشنگ من چه ناز خوابیده

تو رخت خواب مخملیش آبدهن چکیده

الُاغکَ من چشماتو وا کن...یه لگد عطا کن

هوی الاغ پاشو دیگ هی میخوام با لطافت بیدارت کنم نمیشه عادت کردی با...

میخواست طبق معمول مزخرفاتشو ادامه بده ک با عصبانیت)هروقت یکی بدخوابم کنه

اخلاقم سگ میشه( داد زدم: خفه شو میبندی یا ببندم دهن مبارکو؟؟

با حالت مسخره ای چشماشو گرد کردو گفت:بیتربیت از یه دانشجو بعیده این حرفا...تورو

خدا ببین آینده سازان کشورمون کیا هستن...نوچ نوچ نوچ

خواستم جوابشو بدم ک یهو چشمام گشاد شد...چی؟ چی؟ اون گفت دانشجو؟؟

-جیغ شروین نگو ک دانشگاه قبول شدم؟

- چرا الاغ جونم قبول شدی اونم گرافیک و همین دانشگاه تهران

-یوهوووووو عاشقتم به مولا

-چاخلصیم)مخفف چاکریم و مخلصیم(

-خب پاشو بریم بیرون به من مشتلق بده،بیخود اینهمه راه نیومدم با این همه دردسر

بیدارت کنم ک

2

انقدر خوشحال بودم ک چشم کشداری گفتم و رفتم تا آماده بشم...ساعت ۱۱ صبح

بود..ماشاا.. چ سحیرخیزم

خب مثل اینکه باید نهار مهمونش کنم ای ناکس خب میدونه کیِ بیاد برا شیرینی گرفتن...

آماده شدم و بدون خوردن صبحانه با اوشکول جانم بیرون رفتم. بزارید از خودم بگم من

ترمه راد ۱۱ سالمه تک بچه هستم و شروینم پسرعموم ک از برادر بهم نزدیکتره،از بچگی

باهم بزرگ شدیم و خیلی باهم راحتیم البته شروین دوسال از من بزرگتره و امسال

سربازیش تموم شده.وضع مالی خانواده هردوتامونم خوبه اونقدری هست ک یه لامبور

گینی بزاریم زیر پامون..خخخخخ شوخی کردم لامبورگینی باید تو خواب ببینم من هنوز تو

کف اون قول پدرمم ک گفت برام ۶۰۲ میخره..حالا کی؟ خدا داند.

توراه قدم میزدیم ک یهو یاد چیزی افتادم و پرسیدم:قضیه دانشگاه تو چیشد؟

-هیچی انتقالی گرفتم برا تهران..احتمالا تا چندروز دیگ میام دانشگاه وردل خودت

شروینم مثل من به گرافیک علاقه داره..راستی اونم تک بچس برا همین انقدر بهم نزدیکیم

-خوبه پس نگران این بودم ک تو نباشی کی سر کلاس دلقک بازی دربیاره حوصلم سرمیره

-پس استاد گرامی اون وسط چیکارس ک حوصلت میپوکه؟

با حالت شعر گفتم:کاش تخته مثل تو جالب بود..اقلا یه چیزی من حالیم بود

خندیدو گفت:حالا خوبه هنوز نرفتی از الان داری نقشه میکشی

-پس چی..من آینده نگرم - بر منکرش لعنت

اول خواستم برم سمت کبابی ک آقا فرمودن میخوان رستوران غذا میل کنن...ای کارد بخوره

ب اون شکمت..من ک میدونم تو چ فرصت طلبی هستی..خودم بزرگت کردم..

تو رستوران داشتم غذا نوش جان میکردم و شروینم داشت میلومبوند ک چشمم به یه دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتاد..مانتو مشکی باشال زرد و ساپرت پلنگی..چ تیپی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سر دختره رو ب شروین نشون دادم..اونم بعد از دیدن دختره درحالی ک طرف داشت از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار میزمون رد میشد جوری ک اون بشنوه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پلنگ پلنگ پلنگ پلنگ من عاشق پلنگم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره اول اخم کرد ولی بعد با دیدن تیپو قیافه شروین جوری نیشش بازشد ک تا ته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حلقش معلوم شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

3

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیطونه میگ بزنم کتلت شه ب دیوار ک دیگ داداشمو همچین نگاه نکنه...هرچند ک رم از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمون بود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی شروینم خوشگله یه پسر چشم ابرو مشکی با دماغ خوش فرم و لبای قلوه ای ب رنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قهوه ای خیلی کمرنگ و هیکلشم خوبه باشگاه میره خودشو میسازه قدشم ۱۱۰ سانت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره ک دید شروین مگسم حسابش نمیکنه راشو کشید رفت...بعد از خوردن غذا و خالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدن جیب من رفتیم خونه و توراه برگشت ب شروین یادآوری کردم ک فردا برای رفتن ب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانشگاه منتظرشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متاسفانه هیچکدوم از دوستای دبیرستانم باهام هم دانشگاهی نیستن و منم ب غیر شروین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسیو ندارم اونجا...حالا برم دانشگاه ی رفیق فابریک پیدا میکنم... صبح با صدای ساعت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع بیدار شدم و رفتم ک حاضرشم..خب یه مانتو سرمه ای با جین مشکی و مقنعه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانشجویی و چون معتقدم ک کیفوکفش باید ب همه لباسا بیاد همیشه مشکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخرم..کولی مشکیمو اماده کردم و رفتم جلو آینه..خدمتتون عرض کنم ک من یه دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باچشمای آبی مایل ب طوسی و لبای غنچه ای و بینی ک ازنیمرخ شبیه عملی هاست و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گونه هامم پره..هیکلم توپره یعنی لاغر استخونی نیستم..قدم ۱۲۱

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در کل از فیسم خوشم میاد و خداروشکرمیکنم بابت زیباییم..بعد اماده شدن رفتم ب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آشپزخونه و گفتم: سلام و گودمُرنیگ بر ددَی و مامیه خودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند جواب دادن ومنم بعد خوردن صبحانه خداحافظی کردم ک جوابشونو وقتی از هال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم خارج میشدم شنیدم: ب سلامت...موفق باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شغل پدرم فرهنگیه و مادرم خونه دار،همچنین زنعموم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وعموم هم شرکت مخابرات کارمیکنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادیدن شروین و تیپش ک یه تیشرت سفید با سیوشرت طوسی و جین مشکی بود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روز اولی میخوای دخترارو تور کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-علیک سلام بانو- سلام شِری بریم ک استاد راهمون نمیده دیرکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کفتو شری، چ جوگیر شدی روز اولی کی ب کیه تِری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه افتادم سمت دانشگاه...یکم استرس داشتم اخه دانشگاه ی محیط جدید برای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منه..بخصوص ک ترم اولی هارو مسخره میکنن دیگ بدتر...والا انگار خودشون از ترم دو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدن...شماهم مثل ما اوایل پخمه بودین دیگ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

4

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوشکول جونم ی بار بدرد خرد از قبل درسامونا یکی گرفت...پس ماهم بعد پرسیدن شماره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس ب سمت کلاس رفتیم.. تو راه رو بودیم که....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توراه رو بودیم که دیدم ی پسره داره باسرعت سمت کلاس انتهای راه رو میدوعه..از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون ورم نمیدونم کی پوست موز باخودش اورده بود ک سریع انداخت جلو پای طرف اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاروهم نتونست ب موقع ترمز بگیره و شَپلَقَ با باسن مبارک روزمین فرود اومد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقا منو میگی این صحنه رو دیدم پِقی زدم زیر خنده،بقیم همراهیم کردن...چقدر ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیشخصیتیم ب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جای اینک ب طرف کمک کنیم داریم میخندیم..البته من داشتم عقده گشُایی میکردم..چند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماه پیش ک پاچنه بلند پوشیده بودم تو بارون قدم میزدم ک یهو پام رفت توچاله و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتادم..چندتا پسرم ک اونجا بودن دهنشونو عین اسب آبی باز کردن و خندیدن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم ب تلافی اونموقع دارم ب این بدبخت میخندم..خلاصه شروین با کنترل خندش خاست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بره سمت یارو ک دستشو گرفتم گفتم: ولش کن بیا بریم روز اولی دیر نکنیم..اونم مثل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کشِ تونبون دنبالم اومد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد کلاس شدیم و خوشبختانه استاد نیومده بود رفتیم رو نیمکت خالی وسط کلاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستیم..ده مین بعد استاد وارد کلاس شد...بادیدنش دهنم باز موند..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلل خالق چ جیگریه..همش فکرمیکردم استاد خوشگلا فقط تو رمانن ولی ن مثل اینک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعیشم هست..خداجون دمت گرم اول صبحی سرحالمون کردی...ی پسره بور با لبای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشتی،چشمای سبز عسلی،بینی قلمی و هیکل ورزیده و قدبلند بود..درکل بنظ رم باید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدلینگ میشد تا استاد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی نگاه ب لباسش کردم تازه ب عمق فاجعه پی بردم..لباس همون پسری بود ک افتاده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمین...نه یعنی این همونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب شروین نگاه کردم ک دیدم اون قیافش ازمنم داغونتره...بدبختی اینجا بود ک ازاون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعدادی ک داشتن بهش میخندیدن فقط ما دونفر تو کلاسش بودیم..حالا تلافی نکنه خوبه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی نگاه اجمالی ب کلاس انداخت و گلوشو صاف کرد:سلام من استاد این ترمتونم و اسمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب سپهریه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق معمول نتونستم جلو دهنم بگیرم و گفتم: واا استاد سهراب سپهری خدابیامرز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندساله ک مرده..شما وِرژن جدیدشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

5

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیش همه بچه ها براخنده بازشد ولی خودشونو کنترل کردن... اوشونم بعد ی لبخند حرص

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درار فرمودن:شما احیانا مُفَتشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره پرو مثلا خواست ضایم کنه ولی منو نمیشناسه..من ب سنگپا قزین میگم برو من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جات کشیک میدم...بهش میخورد ۶۱ سال باش..جالبه تو این سن استاد شده حتما خیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مخه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحنی ک تا ناکجا ابادشو بسوزونه گفتم:لازم باشه برای رفع کنجکاوی دوستان مفتشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشم..من فقط نگران سهراب سپهری ام ک تنش توگور نلرزه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی کردو گفت:شما نگران خودت باش ک این ترم نیوفتی... با این حرفش همه بچه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتن: اوووووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

إی ادم پلید..تهدید تو روز روشن و سواستفاده از مقام استادی..خواستم جوابشو بدم ک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو در کلاس بازشد و ی دختر خوشگل اومد تو کلاس...ی صورت پر با چشمای رنگی و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای طلایی داشت..لباسشم مانتو مشکی با شلوار کتان کرم بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه ب همه با صدای بلند رو ب شاعرجان)همون استاد( گفت: داداشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جونم،قربونت برم میدونم دیر کردم ولی تقصیر خودت بود دیشب فیلم جدید گرفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتیم میدیم منم خواب موندم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببخشید خب..استاد بداخلاقی نشی ها..اصلا مامان گفت اگ تو کلاس رام ندی خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسابتو میرسه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه چشماشون گرد شده بود..خود سهرابم بادهن باز داشت ابجی جونشو نگاه میکرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس چند ثانیه تو سکوت بود ک سهراب چشماشو بست و بعد ی نفس عمیق گفت: برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آبجیشم أد اومد رو صندلی خالیه کنار من نشست..ایول،اگ باهاش دوست بشم نونم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روغنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین ک نشست اروم بهش گفتم:فکرکنم امروز ب واسطه مامانت جون سالم بدر ببری..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند بزرگی زدو گفت:اره والا هربار مادرم ناجی من میشه... دختر خون گرمی بود..اسمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستوعه و همسن منه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاعرجان فرمودند خودتون رو معرفی کنید،نوبت ب منو شروین رسید ک بعد گفتن اسمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فامیلمون پرسید:خواهر برادرین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

6

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: ن آبجی و داداشیم...شروینم خودشیرین سریع پشت سرم گفت:شوخی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکنه..پسرعمو دخترعموییم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگاش کردم..دهن لق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد معرفی بچه ها ونحوه درس دادنش،چون روز اول بود زود کلاسو تموم کرد..منو شروین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم ی چایی زدیم تو رگ..پرستو رو کنار سهراب دیدم تو حیاط و در کمال پرویی سمتشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم..شروین رفت ی چند رفیق جینگ واس خودش پیدا کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دوباره سلام...کلاغ جون عه ببخشید یعنی پرستو جون میشه شماره موبایلتو بهم بدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی شیک سهرابو پشه حساب کردم... پرَی)چ صمیمی هم شدم( شماره شو داد منم بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک زدم..تشکر کردم و داشتم ازشون دور میشدم ک صدای سهرابو شنیدم:چرا شمارتو ب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غریبه ها میدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه داداش دختره خوبیه- یه روزه فهمیدی ک خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتشون و خطاب ب پرستو گفتم:خان داداشت راس میگ عزیزم..جامعه پ رگرگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نباید ب هرکس اعتماد کرد ولی وقتی شانس باهات یاره وبا ی فرشته دوس میشی)با دست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب خودم اشاره کردم-آی عمَ خودشیفته(نباید فرصتو از دست بدی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای پوزخند سهرابو شنیدم ک بلافاصله گفتم:بعضی هاهم از سر حسودی ی چیز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میگن..بهشون توجه نکن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخیششش اخماش رفت توهم..اها کنف شدی کیفیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو لبخند زد ک همونموقع شروینم اومد پیشمون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام،سلام،استاد حالتون بهتره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب با تعجب:مگ قرار بود بد باش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ب خاطر قضیه صبح میگم..بد ضربه ای بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو با کنجکاوی پرسید: قضیه صبح چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب خاست بگ هیچی ک من سریع گفتم: صبح ک داشتیم میومدیم کلاس دیدیم ی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفر داره عین اسب میدوه..البته استاد دورازجون شما دارم مثال میزنم..هیچی دیگ بعد از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شانس بدش ی پرش دومتری توسط پوست موز انجام میده و با نشیمنگاه مبارک ب زمین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازمیگردند..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

7

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو خندیدد و گفت: اره دادش؟ بمیرم الهی دردت اومد؟ سهراب لبخند کلافه ای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدوگفت ن چیزی نبود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره جون عمش چیزی نبود..کرگردنم با این شدت میافتاد زمین میپوکید بعد این میگ هیچی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نبود..الکی مثلا من قوی ام...هرچند از هیکلش معلومه ک پرزوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد چندتا کلاس دیگ راهی خونه شدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام سلام...مامی ددی کجایین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب سرعت دویدم سمت اتاقشون ومثل خر درو باز کردم و چیزی نباید میدیدمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم...بعله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ددی و مامی تو حلق هم بودن..یعنی مادرم رو پاری پدرم رو تخت نشسته بودن و مشغول

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لاوترکوندن بودن ک با اومدن من پدرم هول میشه ازجاش بلند میش و چون مادرم رو پاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود تقَی میافته زمین..اونم با تحتحانی...نمیدونم چرا امروز هرکی میافته زمین با نشیمنگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرود میاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم بخندم یا خجالت بکشم...اصلا من چرا خجالت بکشم اونا کارای خاک برسری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردن...خندیدم و فورا درو بستم ولی از پشت درگفتم:حواستون باش من خواهر یا برادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیخوام دوس دارم تک بچه باشم،سرپیری معرکه گیری نکنین) هرچند طفلی ها اصلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیرنیستن( صدای جیغ مادرم بلند شد و ب همراش صدای پدرم ک گفت:برو پدرصلواتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند سمت اتاقم رفتم... موقع نهار مادرم و دیدم و بالبخند شیطونی گفتم سلام مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جون خوشگل و دلبرم...مادرم واقعا خوشگله و من چشم هامو از مادرم ب ارث بردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامی لب گزید و گفت: کفتو مامان جون..امروز شتر دیدی ندیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو گفتم:اتفاقا اصلا شتر ندیدم ب جاش دو تا ادم عاشق دیدم.. خاست ی چیز بگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ک یه دست از پشت محکم گوشمو پیچوند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آی آی بابایی - بلا نبینم مادرتو اذیت کنیا،هرچی گفت گوش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم چشم اصلا من امروز فقط دوتا شتر دیدم،بوخودا..پدرم خندیدو گوشمو ول کرد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد بوسیدن سرم گفت:ماتو و شروینو داریم واس هفتپشتمون بسه..دیگ بیشت رش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیکنیم..میترسم ب جا ادامه نسلنون باعث انقراض نسلمون بشین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرم خندید و من با اعتراض گفتم : عه بابا منو داداشم ب این گلی..- اره از نوع گل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاکتوس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

8

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغی کشیدم و گفتم:اصلا هرچی باشیم ب شما رفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد خوردن نهار ک برای من با حرص همراه بود)البته من عاشق مامان بابامم( رفتم اتاقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای استراحت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم در منتظر شروین بودم ک بیاد...ی کوله گنده رو دوشم بود تا وسایل مورد نیاز توش جا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشه..قرار بود با ماشین بیاد..سمندش تعمیرگاه بود ک امروز تحویل گرفتش...کم کم داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی میشدم..کوله سنگین بود و دوشم درد اومده بود..با صدای بوقی سرمو برگردوندم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروینو دیدم...با عصبانیت سوار ماشین شدم درو محکم بستم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:ببینم امروز دوباره ماشینو برمیگردونی تعمیرگاه یا ن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه شو..نیم ساعته منتظرتم..با این کوله سنگین دوشم درد اومد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب حالا..خواب موندم...دیشب تا ساعت ۳بیدار بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه؟ با کی مشغول بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منحرف غزمیت..داشتم فیلم میدیدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم دانشگاه، بچه ها همه اماده بودن...یکم بعد سهراب سوار ی پرشیا با پرستو پیاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدن..بعد سلام علیک گفت: خب اونایی ک ماشین دارن خودشون بیان بقیم سوار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوتوبوس بشن...تا ی جایی با ماشین میریم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره همه سواره ماشین شدیمو راه افتادیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب پایکوه ک رسیدیم ماشینو پارک کردیم و وسایلو گرفتیم و راه افتادیم...من ی شلوار شیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیب مشکی با مانتو طوسی و کوله و کتونی مشکی و شال طوسی پوشیده بودم...شروینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی جین مشکی با تیشرت استین بلند پوشید و سیوشرتش رو دور گردنش گره زد..ای جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چ تیپی گرفته داداشیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیم ساعتی مشغول راه رفتن بودیم...شروین و سهراب جلو بودن..منو پرستو پشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشون..و بقیه هم مثل جوجه اردک پشت سر ما..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: آی آی اخ ننه از کتَو کول افتادم..چرا همینجا نمیشینیم؟ مگ میخوایم قله کوهو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فتح کنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب:انقدر غر نزن..هرچی بالاتر بریم منظره برا نقاشی بهتره.. ایشی گفتم رومو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگردوندم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

9

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو چیزی ب ذهنم رسید..رفتم سمت شروین گفتم: شروین)با عشوه( عزیز دلم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین: یا خدا خودت رحم کن..اخرین بار ک اینجوری صدام کرد نتیجش شد شکستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو گفتم: اونموقع خودت دستوپاچلفتی بازی در اوردی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عه عه من؟ اگ تو بودی میتونستی تکو تنها ی کلبه بالا درخت بسازی بدون هیچ طنابی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه بالا انداختمو گفتم:من اگ از پس کاری برنیام قبولش نمیکنم ک بعد ضایه بشم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ک اینطور..پس دیگ ب تو ک اینجوری صدام میکنی توجه نمیکنم ک بعد مشکلی پیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیاد برام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نه نه نه شروین جونم خسته شدم پاهام درد اومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منو سننه؟ -کولم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی؟؟؟؟ همینم مونده ازم سواری بگیری،من فوقش کولتو واسط بیارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداشی جونم تروخدا -زشته دختر جلو بچه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زشت چرا؟ اصلا ب اونا چ؟ تازه میدونن منو تو باهن فامیلیم - اگ بعدا برام دست انداختن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیز میخورن..بگو خودم حسابشونو میرسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کرد..ب پشت من نشست رو زمین و گفت:بپر بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خوشحالی گفتم:یوهووووووو عاشقتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو دور گردنش و پاهامو دور کمرش حلقه کردم..اونم دستاشو زیر پام گذاشتو بلند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدنش مساوی بود با صدای متعجب سهراب:شروین..این چ کاریه..الان بقیم یاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میگیرن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو:داداش بقیه منظورت منم دیگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سراب:خوشم میاد زود گرفتی منظورمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو ایشی گفتو رو ب من کرد با خنده گفت:اون بالا هوا چطوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

11

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو بازکردم و با لبخند گفتم: عالیی...نسیم زیبا از اینجا بیشتر حس میشه...و مناطق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهتر دیده میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین با خنده گفت:اووووو همچین میگ انگار من پنج شیش متر قدمه..همش ۱۱۰

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناقابل.و زیر چشمی ب پرستو نگاه کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله نکنه خبریه؟ ن بابا نخود تودهن شروین خیس نمیخوره هر چی باش ب من میگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم ی اعترافی بکنم؟ شروین:بوگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه ک بودم فکر میکردم بزرگ بشم عروست میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چراااااا؟ کیِ؟ - ۱۰ ساله بودم..اخه هرچی میخواستم برام میخریدی منم فکر میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوسم داری میخوای شوهرم شی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین بلند خندیدو گفت: تو اون سنم فکرهای شوم دربارم داشتی...من حاضرم با افتابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اب بخورم ولی شوهر تو نشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پام ب پهلوش زدم گفتم:از خداتم باش...پسرا منتظر ی نگاه منن -سگ درصد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلاخره نیم ساعت بعد ب مقصد رسیدیم...جای قشنگی بود...شروین منو پیاده کرد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلنجشو شکوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گونشو محکم بوسیدم و گفتم:اینم کرایت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده گفت:وروجک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای سهراب ب سمتش برگشتیم:خب خب کمی استراحت میکنیم،بعد هرکس ی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منظره رو برا نقاشی انتخاب میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جایی ک من انتخاب کردم نصف از دره بود و نصف دیگش از درختا..وسایلمو اماده کردم برا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نقاشی ولی هرچقدر سعی کردم در قوطی ابرنگه سبزمو بازکنم نشد ک نشد..با نگام دنبال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین گشتم ک دیدم خیلی دوره..حوصله نداشتم تا اونجا برم..نزدیکترین پسرب من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب بود،ناچار رفتم سمتش گفتم:استاد میش برام در این قوطیو باز کنین؟ خیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سفته..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چرا چشماش برق زد باخوشحالی گفت البته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

11

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااا یه قوطی باز کردن انقدر ذوق داره، اینم خله واس خودشا..قوطیو گرفت و دو قدم ازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دور شد..این چشه؟؟ راحت در قوطیو باز کرد و دوباره درو شل گزاشت رو قوطی... قوطیو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اون فاصله سمتم پرت کرد و در همون حال گفت: مواظب باش نریزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ک این حرفش مصادف شد با خالی شدن رنگ رو مانتوی خوشگلم... با دهن باز ب خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشخندی زدو گفت: من ک گفتم مواظب باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی فهمیدم از عمد اینکارو کرد با جیغ گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو چ غلطی کردی؟ مگ کور بودی؟ اصلا مگ کرم داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنگوئنم بود میفهمید از اون فاصله نباید اینو پرت کرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توجه بچه هایی ک نزدیکمون بودن ب سمتمون جلب شد... بی توجه ب اونا گفت: عوض

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تشکرته ک برات بازش کردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر حرصی بودم ک بی توجه ب این ک استادمه و باید ب عنوان ی استاد احترامشو نگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم تا برام دردسر نشه گفتم: تشکر بخوره توسرت ببین با مانتوم چیکار کردی؟ حالا من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجوری باشم؟ اصلا سیوشرتتو بده ببینم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل اینک عکس العملی نشون بده سمتش رفتم و سریع سیوشرتشو ک ب کمرش بسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود برداشتم.. من نمیدونم اینا ک نمیپوشنش چرا میارن اصلا؟ واس خوشگلی لابد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون زیر مانتوم استین بلند داشتم رفتم ی گوشه و مانتومو در اوردم و سیوشرتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوشیدم..بهََع تو تنم زار میزد.. پنج بار استینشو تا زدم تا بالای مچم برسه..بلندیشم تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسطای رونم بود..میدونستم بهم میخندن ولی بهتر از اون مانتو رنگیه..فکرکن ی مانتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طوسی رنگ رو قسمت جلوییش رنگ سبز ریخته باش اه اه...برگشتم سر جام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سنگینی نگاه بچه هارو حس میکردم.نگاشون کردم دیدم با ی نیش باز دارن نگام میکنن با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای بلند گفتم: هان چیه؟ سوژه امروزتون منم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد در حالی ک غرغر میکردم زیرلب کارمو شروع کردم..اول خواستم مانتومو بدم بب ره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشوره اوتو کنه بعد پس بده..ولی باز گفتم یهو لج میکنه مانتومو جِرواجر میکنه..از این

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعید نیست..والا سهراب سپهری ام سهراب سپهری قدیم..اون طفلی فقط شعر مینوشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاری ب بقیه نداشت ولی این یکی عینوهو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

12

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم فکرمو ادامه بدم ک با صدای پرستو سمتش برگشتم و همون لحظه نور فلش ب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستو با لبخند گفت: حیف بود با این لباس ازت عکس نگیرم با نمک شدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و رفتم پیش شروین تا ازش ابرنگ سبز بگیرم.. با دیدنم خندید و ابرنگو بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد...چیزی نپرسید پس از موضوع خبر داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب هر چند دقیه ب بچه ها سر میزد تا رسید ب من..سعی کردم بی تفاوت باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب:خوب میکشی ولی میتونه بهتر باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: بله بهتر میشد اگ اعصابم اروم میبود ن این ک اولی صبحی یکی بباره ب اعصابتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیکمو ک گرفت،فقط لبخند زد ک چال گونش معلوم شد. واااااای،با تمام حرصی ک ازش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم دلم میخواست انگشتموفرو کنم تو چال گونش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارمون تا غروب طول کشید،سهراب نقاشی هارو ازََمون گرفت تا بعدا ببینه و نظر بده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم نشستیم صحبت کردیم و بعد راه افتادیم ک بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همون سیوشرت شروین منو رسوند خونه.اونقدر خسته بودم ک بدون خوردن شام رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوابیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته قبلش کلی نقشه های مختلف واسه تلافی کار سهراب تو ذهنم کشیدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوزش شروع کرد پس باید تا اخرش وایسه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سخنی با دوستان:)سلام ب عزیزانی ک رمانمو دنبال میکنن..با عرض پوزش ازاینک دیروز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پست نزاشتم..راستش من داشتم این فصلو مینوشتم ولی از شانس بدم کیبورد هنگ کرد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نتونستم ادامه بدم..و اینک من فقط شبا یا بعدازظهرا پست میزارم..اگ منتظر ادامه رمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هستین این موقع ها ی سر بزنین ب برنامه...مرسی از همتون..دوستون دارم...لایک و نظر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فراموش نشه عشقولیا(

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیا موزیکو چقدر حس داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کار دی جی اسِتاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببینم خانوم شما هنوز تو کف بنِانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا دی جی استار اومده با امید زمانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

13

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا بلرزونشو بچرخونش....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای شادو بلند آهنگ هول شدم واز خواب پریدم..حالا مگ اون ماسماسَک پیدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشه...دیشب ساعت ۶ وسط sms بازی با شروین خوابم برد..گوشیمم ی جایی زیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پتوعه...انقدر گیج بودم ک ب جای اینک از رو تخت بلندشم،پتورو محکم کشیدم و ازاون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جایی ک پتو دور پام پیچیده بود..از رو تخت قل خوردم و با کله افتادم زمین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آیی ننه بیا ک افِلیج شدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمتر از ۱۰ ثانیه مامی درحالی ک یه چاقو دستش بود)بسم ال...سر صبحی چاقو دستشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما شب با ساطور میبینیمش(و ددَی ک ی لقمه تودهنش بودو دولپی میخورد اومدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتاقم..بابا با دیدن وضعم خواست بخنده ک مامان سریع دستشو گذاشت رو دهنش و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:نخند غذا دهنته..هرچی خوردی میریزه بیرون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا سرتکون دادو در حالی ک سعی میکرد جلو خندشو بگیره و هنوز لقمه تو دهنش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چِعا ایعوری شُعی اعلَ صحعی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جان؟؟ مرگ شروین فهمیدین چی گفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واا ب اون طفلی چیکار داری؟ همش تقصیر اونه دیگ..نکبت میگفت فردا صبح سوپ رایز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داری منه خوش خیالو بگو فکرکردم قراره برام کادو بخره..نگو زنگ ساعتو عوض کرد..من اگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعتو نکردم تو دماغت..اسممو میزارم بلقیس..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر بلاخره لقمه مبارکو قورتید و گفت:میگم این چ وضعیع اول صبحی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم جواب بدم ک مامی گفت: واا ترمه کشُتی میگیری با خودت؟ از من ب تو نصیحت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مزدوج ک شدی صبحا زودتر از شوهرت بیدارشو ک نترسه ی وقت...من: عه مامان؟!..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونا ک دیدن چیزیم نیست رفتن بیرون منم بعد اینک اماده شدم رفتم صبحونه خوردم ب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی ساندویچ کوچیکم برا شروین درست کردم)الکی مثلا من مهربونم(

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم برات شری خوان..پنیرو گوجه رو گذاشتم تو نون و هرچی فلفل بود خالی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روش،بعد نون رو پیچیدم دورش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: خداسعدیی -خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

14

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو ک باز کردم شروین جلوپام ترمز زد..با لبخند سوار شدم و گفتم:سلام داش شری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب سلام کرد.حتما انتظار داشت من عصبانی باشم..ساندویچو دادم بهشو گفتم:مامی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست کرد برات.. مشکوک نگام کرد برا اینک شک نکنه سر صحبتو باز کردم: واااای شروین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز صبح با صدای زیاد اهنگ بدجور بیدار شدم..فکرکنم کار کامران هومنه..پریشب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونمون بودن گوشیمو دست کاری کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون ک منتظر شنیدن همین حرف بود با خیال راحت ی گاز گنده ب ساندویچ زدک نصفش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت تو دهنش..بوفالو چجوری میخوره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هیچی دیگ داشتم ی خواب خفن میدیدم ک از خواب پریدم...با تموم شدن حرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین شروع ب سرفه کرد..با صورت قرمز ماشینو زد کنار...داشت هَل هل میزد..بطری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آبمو بهش دادمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یواش تر بخور دنبالت ک نکردن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص نگام کرد ولی ازاون جایی ک شروین ازمنم پروتره گفت:خب خوابتو بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیخیال بگم فقط حسرت میخوری -بگو حالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواب دیدم رفتیم مسابقه جام جهانی برزیل..بین مسی و رونالدو بود..بعد مسی زخمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشه و ازاونجایی ک تو نیمکت ذخیره کسی نبود..تو داوطلب میشی ک بجاش بازی کنی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هیجان گفت: من ب جای مسی با رونالدو؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر کیف میده از علاقشون ب فوتبال سواستفاده کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اره..بعد تو میری تو زمین ک رونالدو میاد سمتت و میگ:بیا موزیکو چقدر حس داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کار دی جی استاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببینم خانوم شما هنوز توکف بنانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز گفت:ها؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدنو گفتم:هیچی دیگ یهو تصویر رفت و صوتی شد منم از خواب پریدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فهمید دستش انداختم با حرص گفت:مسخره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش میکنم،قابلی نداشت این جبران سوپرایز صبح

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

15

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم دانشگاه..امروز دو تا کلاس با سهراب داریم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو کلاس سهراب گفت: جزوه این درس چون زیاده من خودم نوشتم..کپی میکنم زنگ بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهتون میدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاسو با ی خسته نباشید تموم کرد.وقتی بیرون رفت منم دنبالش رفت تادفترشو یادبگیرم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اونجایی ک خواهرزاده رئیس دانشگاهه ی اتا استراحت جدا داشت..پارتی بازیه دیگ.. ۱

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دقیقه بعد از اتاقش بیرون اومدو سمت دفتر رئیس دانشگاه رفت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم ک هنوز توفکر تلافی ازش بودم رفتم سمت اتاقش..خداروشکر درو قفل نکرد..عین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موش رفتم داخل..ی نگاه کلی ب اتاق انداختم تا ی سوژه پیدا کنم..چشمم خورد ب جزوه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو میز..رفتم سمتش و بدون معطلی موژیکو در اوردم رو هرصفحه جوری ک تقریبا نصف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صفحه رو پرمیکرد شروع کردم نوشتن جمله هایی مثل:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام سُهی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد شاعر مدل امروزی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کله غازیه پنگوئن اورانگوتان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جوانی گله داریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوس دارم شب تاسحر دورسرت بگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوس رو اون چال گونه هات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خرمگس چلمنگ انتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و کلی چرتو پرت دیگ ک اصلا بهم ربط نداشت..رو صفحه اخرشم چندتا شکلک تلگرام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کشیدم..چ شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جزوه رو سرجاش گذاشتمو سرجیک ثانیه از اتاق زدم بیرون..اخر راهرو بودم ک....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاره

    ۱۵ ساله 00

    خیلی خوب بود

    ۲ ماه پیش
  • Tara

    ۱۷ ساله 00

    خیلی خوب بود واقعا از ته دل خندیدم

    ۲ ماه پیش
  • SAzde

    10

    ببینم نویسنده خودش سفیده که به ما جنوبی ها توهین میکنه اگه اره خب ببین عیزم سنگ دستشویی هم سفیده ما پوستمون عالیه اگرم سبزه یا گندمیه بخاطره افتابه فهمیدی!

    ۴ ماه پیش
  • ..

    00

    چطوری عکس هارو ببینم

    ۴ ماه پیش
  • دهقان

    ۵۴ ساله 00

    سلام با اینکه رمان اولتون بود خوب بود ولی تکلیف پرستو و شروین رو معلوم نکردید ی جورایی هنوز منتظر بودیم شاید پسرعمو پرستو زن گرفته باشه و پرستو و شروین هم با هم ازدواج کنن

    ۵ ماه پیش
  • کوردلیا

    ۱۷ ساله 00

    جالب بود ولی ای کاش موضوعش تکراری نبود چون من خیلی رمان با این موضوع خوندم اما طنز هاش واقعا خنده داره از ۱ تا ۱۰ بهش ۶ میدم بخاطر موضوع تکراریش

    ۵ ماه پیش
  • ..

    00

    خوب بود ولی یه جاهایی مشکل داشت مثلا گفت ترمه هستم ۱۱ سالمه و سهرابم ۶۷ سالشه.

    ۷ ماه پیش
  • ناشناس

    00

    عالی بااین که رمان اولتون بود ولی خیلی خوب بود

    ۷ ماه پیش
  • اتاناز

    00

    رمان عالی بود.

    ۹ ماه پیش
  • ☆_☆

    ۱۱ ساله 00

    با حاله

    ۹ ماه پیش
  • 90

    ۹۶ ساله 00

    دا

    ۹ ماه پیش
  • نازنین

    ۱۲ ساله 00

    سلام ، با اینکه رمان اولتون بود اما واقعا خیلی خوب بود 😊🤍

    ۹ ماه پیش
  • پارمیدا

    ۱۵ ساله 00

    رمانت عالی بود دست خوش عزیزممم

    ۱۱ ماه پیش
  • !خوجگله

    10

    عالی بود واقعا ارزش وقت گذاشتن داره برای اولین رمانت بهترین بود موفق باشی گلم

    ۱ سال پیش
  • بچه ننه بابام

    174

    رمان جالبی نبود،و اینکه کاش تصورات این که جنوبی ها سیاه پوست هستند رو تموم کنید چون اصلا اینطور نیست و بنظرم شما مقداری زیاده روی کردین و یه جاهایی به مابندری ها توهین کردین

    ۲ سال پیش
  • Asma

    41

    دقیقا کاملا درسته این باور کاملا غلط و اشتباهیه جنوبی ها اصلا سبزه نیستن بعضی ها هم که سبزه هستن به دلیل آفتاب سوختگیه گرچه سبزه بودن عار نیس و نشان خاص بودنه

    ۱ سال پیش
  • دلربا

    21

    دقیقاً ما جنوبی ها کجامون سیاه شاید سبزه باشیم ولی سیاه سیاه نیستیم

    ۱ سال پیش
  • ...

    00

    ما جنوبی ها سیاه نیستیم .. اگه بیاید و ببینید همه سفید پوست هستن و فقط یه تعداد خیلی کم هستن ک اونا هم سیاه نیستن سبزه هستن..

    ۱ سال پیش
  • کوثر

    10

    حقققققق منم بوشهریم ولی پوستم گندمیه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.