رمان عاشق اسیر به قلم نیلا
رمان داستان دختری است به اسم نازنین که بعد از سالها همراه پدرش به بهانه دیدار عمو و سال نو به ابران بر می گرده… پدرش که یکی از بزرگ ترین کارخونه دارهاست، برای حفظ سرمایه و کارخونه اش تصمیم می گیره که دخترش با برادرزاده اش بابک ازدواج کنه… نازنین که دختری سرزنده و شیطونه سعی می کنه زیر بار این خواسته نره. اما وقتی با تصمیم قاطع پدر مواجعه می شه، تصمیم می گیره هر طور شده تن به این ازدواج نده و زمانی که می بینه پدرش برای انجام کارهاش دوباره ایرانو ترک می خواد کنه از فرصت استفاده می کنه و در یکی ازاین روزا…
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۶ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #انتقامی
خلاصه :
رمان داستان دختری است به اسم نازنین که بعد از سالها همراه پدرش به بهانه دیدار عمو و سال نو به ابران بر می گرده… پدرش که یکی از بزرگ ترین کارخونه دارهاست، برای حفظ سرمایه و کارخونه اش تصمیم می گیره که دخترش با برادرزاده اش بابک ازدواج کنه… نازنین که دختری سرزنده و شیطونه سعی می کنه زیر بار این خواسته نره. اما وقتی با تصمیم قاطع پدر مواجعه می شه، تصمیم می گیره هر طور شده تن به این ازدواج نده و زمانی که می بینه پدرش برای انجام کارهاش دوباره ایرانو ترک می خواد کنه از فرصت استفاده می کنه و در یکی ازاین روزا…
به چهرش كه نگاه مي كنم............... اه از نهادم بلند مي شه
از طرز حرف زدنش متنفرم.....انقدر تن صداش نازك و دخترون است كه گاهي صداشو نمي شنوم
مدل موهاشو اصلا دوست ندارم
دستاش خيلي ظريفن انگار تا به حال باهاشون يه ميخم بلند نكرده چه برسه به اجر
هيكلي و توپره..... ولي شكم نداره...اره شكم نداره چيزي كه من به شدت ازش بدم مياد
بهش نگاه مي كنم .....كنارمه... داره رانندگي مي كنه ......خيلي خيلي خوشحاله .. حقم داره اون خوشحال نباشه كي باشه.(نيلا جون باشه )
دوباره صورتمو بر مي گردونم و به جدول كشي هاي خيابون نگاه مي كنم
صورت كشيده و سبزه ای داره ... چشماي قهوه ای
.موهاي مشكيشو فشن زده
نمي دونم چه اصراري به پوشيدن لباساي سفيد داره
دندوناي سفيدش بس كه رفته دندون پزشكي به سراميك كف اشپزخونشون گفته زكي...
مفت خوره خونه باباشه... اگه باباش نبود تا حالا از بي عرضگي خودش... جون به عزرائيل داده بود....
مثلا مدير داخليه شركت باباشه
كاش بابام به جاي اينكه سنگ اينو انقدر به سينه مي زد... سنگ منو به سينه مي زد حالا به سينه نمي زد به سرش مي زد... فكر كنم به سرشم زده كه داره دستي دستي بد بختم مي كنه
همه چي از اين عيد نحس شروع شد ............اي كاش قلم پام مي شكستو نمي يومدم ايران ..
منو پدرم اي يه 10 سالي ميشه كه براي كار و زندگي از ايران رفتيم ... مادرمم هم وقتي من 8 ساله بودم تو سانحه رانندگي جونشو از دست داد و براي هميشه تركمون كرد .. حالا فقط من موندمو پدرم
پدرم يكي از كارخونه داري مطرح و به نام بود.... و به قول معرف كارو بارش سكه است
و از اونجايي كه من تنها فرزند پدرم هستم بي برو برگردد وارث تمام ثروتش مي شم و همين امر باعث مي شه خيليا سعي كنن به منو پدرم نزديك بشن
اوه خواستگارا رو كه نگيد.... كه وقتي يادم مياد هر تازه به دوران رسيده اي براي خواستگاري از من پا پيش مي زاره تمام تنم مور مور ميشه
دقيقا داستان بد بختي من از اونجايي شروع ميشه كه عمو جوووون قادر از ما مي خواد براي عيد بيايم ايران
پدرمم كه حسابي سرش شلوغ بود از همون اول در خواست عمومو رد مي كنه
ولي اين عموي ما مگه ول كن بود ....هي اصرار پشت اصرار كه براي عيد بايد بيايد كه دلم براتون تنگوليده و از اين چرت و پرتا ( درست حرف بزن ...عزيزم نيلا جون تو كه جاي من نيستي بدوني چه زجري مي شكم )
.... عموم وضع مالي بدي نداره ولي نسبت به پدرم هيچه ....چندباري هم تو اين 10 سال همراه زن و پسرش براي ديدن ما امده بودن..... ولي ما يه بارم تو اين مدت براي ديدنشون نرفته بوديم .....
همون موقعه ها چندباري عموم و زن عمو منو عروسم خطاب كرده بودن ... اما من كه چندان تو باغ نبودم اصلا به حرفاشون اهميت نمي دادم و حرفاشونو گذاشتم سر ارزوهاي پدر و مادري كه هيچ وقت قرار نيست بهش برسن
از همون بدو ورود از نگاه هاي گاه و بي گاه بابك فهميدم فكر نزديك شدن به منو داره ...اوه ببخشيد به منو نه ....به ثروت پدريم كه يه روزي قراره به من برسه ... بابك پسر عمومه .....هميني كه الان كنارمه و شخصا مي خوام خودم با دستام خفش كنم
بعد از مرگ مادرم خيلي به پدرم وابسته شدم واقعا جاي مادرمو برام پر كرده بود تا اونجايي كه مي تونست برام هر كاري مي كرد و نمي زاشت غم از دست دادن مادرمو حس كنم.
كم كم كه بزرگ شدم اين وابستگي و علاقه دو طرفه پدرو فرزندي اوج گرفت و هيچ كدوممون راضي به ناراحت كردن ديگري نبوديم .
به طوري كه حتي قادر به يه نه گفتن ساده هم بهش نبودم ....و این بزرگترين بدبختيم بود ....چيزي كه باعث شده الان كنار كسي بشينم كه حتي كوچكترين حسي بهش ندارم
همين نه نگفتنه و سر تعظيم فرود اوردن دربرابر خواسته هاي دو برادره
***
اگه دقيق دقيق دقيق بخوام بگم ماجرا از
روز سيزده بدر ...از ويلاي عمو قادر شروع شد
يه گوشه دنج براي خودم پيدا كرده بودم و از ديدن مناظر اطراف لذت مي بردم كه صداي بابك منو بخودم اورد
بابك – مي بينم خوب خلوت كردي
برگشتم و بهش نگاه كردم كه ادامه داد
بابك – جاي خوبي براي خودت پيدا كردي منم گاهي ميام اينجا
- اه پس بايد ببخشي جاتو غصب كردم
بابك- این چه حرفيه دختر عمو همه جاي اينجا متعلق به شماست
اوه چه چابلوس
-صد بار بهت گفتم انقدر نگو دختر عمو بدم مياد... من اسم دارم ...حالا كاري داشتي كه امدي اينجا
بابك- اره راستش مي خواستم بگم....
كه سكوت كرد و ادامه ندادم
با بي حوصلگي بهش نگاه كردم
-مي خواستي بگي چي؟
همونطور كه رو صندلي نشسته بودم امدو رو به رو وايستاد ..... كمي خم شد و دسته هاي صندلي رو گرفت و سرشو اورد پايين به طوري كه رخ به رخ شديم.
كمي خودم به عقب كشيدم
- چرا اينطوري مي كني چي مي خواستي بگي؟..... بگو ... ديگه داري حوص......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از به پايان رسوندن جمله ام لباي شو گذاشت روي لبام و اجازه هر حركتي رو ازم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدجوري غافلگير شده بودم ... معني اينكارشو اصلا نمي فهميدم ... با دستام زدم وسط سينه اش و خواستم پسش بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي اون سمج تر از این حرفا بود و به جاي اينكه عقب بكشه با دستاش منو تو اغوشش كشيد و محكم به خودش فشار داد ....دوباره خواست لبامو ببوسه كه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابك داري حالمو بهم مي زني..... گمشو عوضي ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- نازي من دوست دارم .. مي خوام مال من باشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو بي خود كردي كه مي خواي من مال تو باشم ....تو به چه جراتي با من اينكارو مي كني ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.فكر مي كني پدرم بفهمه برادر زاده عزيزش با دخترش چيكار كرده ..ساكت مي شينه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- نازي عشق تو خواب و خوراكو ازم گرفته... ديگه نمي تونم دوريت تحمل كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه درك ... برو بمير-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اينكه ديگه به حرفاش گوش كنم به طرف ساختمون راه افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پسره مزخرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي خواستم زودتر خودمو به پدرم برسونم و بهش بگم برادرزاده عزيزش چقدر گستاخي كرده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي قدماي بابكو پشت سر خودم مي شنيدم كه داشت دنبالم مي يومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد خونه كه شدم پدرمو عمو و زن عموم ديدم كه نشستن و با ديدن من هر سه تاشون شروع كردن به دست زدن ...زن عموم بلند شد و در حالي كه دست مي زد به طرفم مي امد و منو بغل كرد و گونمو بوسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن عمو- مبارك باشه عروس گلم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عروس گلم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب به پدرم نگاه كردم كه داشت مي خنديد و هنوز دست مي زد...حسابي گيج شده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این گيرو بير بابك هم وارد شد و پدرم از جيبش يه دسته اسكناس 5 تومني در اورد و رو سر منو بابك ريخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت اشكم در مي يومد ...چه اتفاقي افتاده بود .. این چه بلايي بود كه داشت سر م مي يومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه خوشحال بودن و دست مي زدن .......به بابك نگاه كردم كه داشت با يه لبخند بهم نگاه مي كرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا من ... من- -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم انگشت اشاره شو گذاشت رو لباش و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدا درباش حرف مي زنيم الان نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- نازي گفتم بعد ا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مرز سكته زدن رسيده بودم و اينو هيچ كس نمي خواست قبول كنه كه چقدر حالم بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخر شب پيش پدرم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابا من بايد باهات حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم - واجبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله خواهش مي كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- خيل خوب برو كتابخونه الان منم ميام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا وجود پدرم احساس بي پناهي مي كردم.... وارد كتابخونه شدم منتظر بودم كه پدرم بياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- چي شد نازي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما چتون شده بابا ... معني اينكاراتون چيه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- كدوم كارام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ازدواج منو بابك
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- خوب این كجاش مشكلي داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- من كه اشكالي توش نمي بينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا من بابكو دوست ندارم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- عزيزم بابك پسر خوبيه مي دونم كه خوشبختت مي كنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولي من اونو دوست ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- بذار كمي بگذره خودت يه دل نه صد دل عاشقش مي شي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا من خودمو مي شناسم بابك كسي نيست كه من باهاش بتونم زندگي كنم-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- نازي داري حوصلمو سر مي بري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوروخدا بابا ....من نمي تونم-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- چرا مي توني يعني بايد بتوني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخه چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- چرا نداره بابك پسر برادرمه كسي كه از گوشت و خون خودمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این چه ربطي داره بابا ....من مي گم دوسش ندارم .......اونوقت شما از گوشت و خون حرف مي زنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- نازي ديگه حرفا زده شده شما يه مدت نامزد مي كنيد بعدش هم ازدواج ...قابل تغيير هم نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه .. نه ..امكان نداره خواهش مي كنم بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم با لحن عصبي كه كمتر ازش سراغ داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- هميني كه گفتم تو با بابك ازدواج مي كني .....نكنه انتظار داري كه هر كي از راه رسيد بدمت بهش و ثروت منو بكشه بالا و به ريشمم بخنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-يعني شما فقط به خاطر ثروتون اينكارو مي كني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- عزيزم من دوست دارم ولي دوست ندارم تمام زحمتايي كه براي كارخونه كشيدم وانقدر تلاش كردم بيفته دست يه غريبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین پدرم بود كه این حرفا رو مي زد و مي خواست دختر كوچولوش به خاطر از بين نرفتن ثروتش بده به كسي كه هيچ علاقه ای بهش نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي دونستم حرف زدن با پدرم ديگه فايده ای نداره اون تصميمشو گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشايي كه حلقه اشك توشون جمع شده بود به پدرم خيره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- من هفته ديگه بر مي گردم تو لازم نيست بياي ... اينجا پيش عمو اينا مي موني تا من برگردم و براتون مراسم بگيريم ....فهميدي چي گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز بهش نگاه مي كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستاش بازوهامو گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- عزيزم مي دونم خوشبختت مي كنه همه كه از روز اول عاشق هم نبودن .....تو هم بهتره خودتو براي زندگي تو اينجا اماده كني ....به چشام نگاه كرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- باشه.. دلم مي خواد نازيم مثل هميشه باشه ....يه دختر شاد و شيطون كه از ديدنش لذت مي بردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعض كرده بودم و حرفي براي گفتن نداشتم .... از نظر پدر و عموم پرونده منو بابك بسته شده بود و مهر تاييد هم روش زده شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز منتظر جواب من بود و من فقط با بستن چشام جوابشو دادم... و پدرم خوشحال از تصميمم پيشونيمو بوسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- مبارك باشه دخترم و با گفتن این حرف از كتابخونه خارج شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي چشمامو باز كردم این قطره هاي اشك بود كه از چشام مي يومدن و با هر قطرشون فرياد مي زدن.......... نه........... نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم قرار بود به مدت 4 ماه بره و بعد از اون كه برگشت منو بابك باهم ازدواج كنيم و تو این مدت نامزد باشيم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزي كه براي بدرقه پدرم به فرودگاره رفتيم باورم نمي شد حالا ديگه تنهام و بايد تنهايي به جنگ مشكلاتم برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي بابا گفت براي ثروتش داره اينكارو مي كنه برام يقين شد كه خوشبختي و يا بدبختي من براش مهم نيست.. شايدم فكر مي كرد اينطوري خوشبخترم.. اما اون پدرم بود و من دوسش داشتم و فقط به خاطر اون به این وصلت تن داده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم رفته بود و حالا من مونده بودم و بابك و خانوادش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو قادر- خوب عروس گلم احساس غربت نكني از حالا تو دختر و عروسمي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون عمو جون ولي ترجيح مي دم همون دخترتون باشم تا عروستون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعموم اخماش تو هم رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن عمو- واي نازي جون بابات راست مي گفت كه خيلي شوخ و شيطونيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم فقط يه پوزخند زدم و دنبال عمو كه به سمت ماشينش مي رفت راه افتادم كه بابك دستمو گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- بابا اگه اجازه بدي منو نازي باهم برگرديم مي خوام يكم تو شهر بگردونمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو - باشه پسرم خيليم خوبه ... هرچي باشه ديگه زنته خودت مي دوني و خودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدا جون داشتم ديونه مي شدم ... يه هندونه اوضاش از من بهتر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...من بد بخت بله رو هنوز نگفته اينا خوشونو صاحبم مي دونستن خدا به دادم برسه بله رو بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز دستم تو دستاي بابك بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ميشه دستمو ول كني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- نه نميشه ..من دوست دارم دستات تو دستم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولي من اصلا راحت نيستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- نازي تو از این حرفا نزن كه بهت نمياد تو كه بزرگ شده اونوري بهت نمياد از این چيزا بدت بياد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو به زور از دستش كشيدم بيرون... هنوز كه ايراني هستم خدا رو شكر زبونم يادم نرفته .. يه چيزايي هنوز حاليمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره بي توجه به حرفام دستامو گرفت و به طرف ماشينش رفتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي دونستم فقط دلش به اون ثروت خوشه وگرنه ، نه عاشق چشم و ابروم شده بود و نه اون دماغ عمل كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره این مصيت من بودم و برگ جديد از زندگيم شروع شده بود... از بودن در كنارش احساس راحتي نمي كردم ....با مرور گذشته و چيزي كه رو به روم بود تصميممو گرفته بودم .... من حاضر به ازدواج با بابك نبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك شنيدم اينورا بابات يه پاساژ بزرگ داره بريم اونجا -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك با غرور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره عزيزم چرا نريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزيزم بخوره تو سر و اون هيكل يه لا قبات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشينو كه نگه داشت زودي پريدم پايين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- نازي صبر كن ماشينو پارك كنم الان ميام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابشه تا تو بياي من مي رم تو پاساژ-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- صبر كن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي من به حرفش گوش نكردم و سريع رفتم تو پاساژ .........مي خواستم يه مدتي كه بيرونم از دستش راحت بشم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع قبل از اينكه چشمش به من بيفته از پله ها رفتم بالا كه گمم كنه از بالا كه نگاش مي كردم داشت دنبالم مي گشت سرشو يه دفعه اورد بالا و منم كشيدم عقب دوباره اروم رفتم جلو ديدم هنوز داشت مي گشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون پسر صاحب اون پاساژا بود مدام با اين اون سلام و عليك مي كرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم از فرصت استفاده كردم و كمي جلوتر از پله ها امدم پايين و از پاساژ زدم بيرون ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب بگرد اقا بابك تا جونت در بياد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سر خوشي براي خودم راه افتادم تو خيابونا و از این مغازه به اون مغازه مي رفتم و جنساشونو مي ديدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ساعتم نگاه كردم 7 بود ..... مي تونستم حالا حالا ها بيرون باشم .. اگه مشكلي هم پيش مي يومد عمو تقصيرارو مي نداخت گردن بابك ....كه مواظبم نبوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعد از يه ساعت خيابون گردي احساس گشنگي كردم سر چرخوندم ببينم جايي پيدا مي كنم كه دلي از عزا در بيارم يا نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكه چشمم خورد به يه پيتزا فروشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه پيتزا مخصوص سفارش دادم ... منتظر شدم تا اماده بشه تو همين حين هم با گوشيم ور مي رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم مي خواست با كسي حرف بزنم .....همينطور كه داشتم با گوشيم ور مي رفتم ياد سحر افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر دوست قديميم ....كه تو همسايگيمون بود و هميشه باهم بازي مي كرديم .....دو سال اولي كه رفته بودم مدام برام نامه مي نوشت و منم جوابشو مي دادم اما به مرور همديگرو فراموش كرديم نمي دونم چرا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این نامه نگاريا يهو قطع شد ...وقتي اخرين نامه رو براش فرستادم ديگه جوابي ازش نگرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره خونشونم يادم نمي يومد كه لااقل زنگي بزنم و حالي بپرسم ... دستمو زير چونم گذاشتم و به بيرون نگاه مي كردم كه پيتزامو اوردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرمايد خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه تيكه از پيتزا رو برداشتم و گاز زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب خره برو محل قديمتون حتما هنوز اونجان ... با خوشحالي و ذوق اينكه الان مي رم محل قديمي و سحر و مي بينم پيتزامو تند تندخوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي دونستم بايد از كجا برم .....براي همين بهترين كار اين بود كه يه اژانس بگيرم تا منو مستقيم برسونه اونجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي ادرسو دادم به راننده اژانس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده - ادرستون اينه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده - اينجا ها كه خانوم اسماشون عوض شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اخه من تازه از خارج امدم .... این تنها ادرسيه كه دارم... يعني الان نمي دونيد كجا بايد بريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده - چرا ولي بايد ببينم همونجا هايي هست كه فكر مي كنم يا نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خيلي طول مي كشه كه برسيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده - با این ترافيك احتمالا كمي طول بكشه.... عجله كه نداريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به سينه شدم و به صندلي تكيه دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از گذشت 1 ساعت اينور اونرو رفتن و پرسشاي مداوم راننده از راننده هاي ديگه به محلمون رسيديم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداي من چقدر تغيير ....ديگه خبري از اون كوچه ي پر دارو درخت نبود ...حالا شده بود خيابون با يه عالمه ساختموناي رنگا وارنگ ....كه بينشون خونه هايي ويلايي هم به چشم مي خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از حساب كردن كرايه ....نگاهي به خيابون انداختم ..سعي كردم خونه خودمونو پيدا كنم يه خونه ويلايي بزرگ كه توش پر بود از درخت با يه استخر بزرگ ...اما چنين خونه ای رو پيدا نكردم .خونه سحر رو هم نمي تونستم پيدا كنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعي كردم به ياد بيارم دقيقا كجام ولي با اين همه تغييرات امكان نداشت . يعني سحر اينا هم از اينجا رفتن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخسته از گشتن روي پله ي خونه ای نشستم تا نفسي تازه كنم گوشيم هزار بار زنگ خورده بود.... همشم از طرف بابك بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندتا هم اس زده بوده ........كه كجايي ..........بگو دارم از نگراني ديونه مي شم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاميليه سحرو فراموش كرده بودم ...واقعا دوستاي باحالي بوديم فقط از دوستيمون اسمشو يادم مونده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر يه دختر ريزه ميزه شيطون بود .... كه زمين و زمانو بهم مي ريخت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهتره از يكي دو نفر سوال كنم شايد بدونن دنبال كي مي گردم .اما مگه ادم پر مي زد تو اون خراب شده....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم بابك داشت زنگ مي زد به گوشي خيره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نترس پولاتو از دست ندادي... مي خوام يكم چربياتو اب كني...... خودم ميام خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببخشيد خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو اوردم بالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه دختر نسبتا خوشگل و با نمك رو به رو وايستاده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- شما جلوي در خونه ما نشستيد اجازه مي ديد من برم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه ببخشيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم كه بره تو ...داشت تو كيفش دنبال كليد مي گشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشيد خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مي خواستم بپرسم شما يه همسايه نداريد كه اسم دخترشون سحر باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم خيره شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- سحر چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفامليشو نمي دونم..........فقط مي دونم تك فرزنده و پدرشم شركت داره يعني داشت الانو نمي دونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- شما چيكارشون مي شيد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن خاله قزيشم.... چرا انقدر سوال مي كني))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانوم مي شناسيدش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- شناختن كه اره مي شناسمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحال شدم.......... ميشه ادرسشو بهم بديد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- چون الان جلوي درب خونشون وايستاديد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينجا-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مي گيد زنگشون كدومه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- نيازي به زنگ نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای بابا چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر- چون داري با خود سحر حرف مي زني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا.....سحر خودتي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- فكر كنم امروز صبح كه تو اينه خودمو ديدم سحر بودم الانو نمي دونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه ضربه محكم زدم پس گردنش ... تو هنوز ادم نشدي ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدردش امد و دستشو گذاشت پشت گردنش و با حالت ناراحت و عصبي....ببخشيد شما؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خيلي خري منو نمي شناسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- درست صحبت كنيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا كلاستم رفته بالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- شما؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون مخ مورچه ايتو كار بنداز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- مخم داره كار مي كنه ولي چيزي يادم نمياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هي مي خوام بهت فحش ندم خودت نمي زاري كه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم نگام كرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خره منم.... نازي ... نازي لوسه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديدم داره با چشاي گشاد بهم نگاه مي كنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ديونه جان.... نازنينم.... نازنين محتشم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه كشيده محكم خوابوند دم گوشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبي شعور چرا مي زني ..-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر-.اين براي اينكه به هر كي كه مي رسي نزني پس كلش ....هنوز این عادت خركيتو فراموش نكردي ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكي ديگه خوابوند دم گوشم.... اينم براي اينكه تا حالا كدوم گوري بودي بي معرفت و خودشو انداخت تو بغلم و تمام صورتمو غرق بوسه كرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- نازي نازي بي معرفت چرا هر چي برات نوشتم جواب ندادي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوي هوي ارومتر مثل اينكه بايد من شاكي باشم نه تو ...تو ديگه جوابمو ندادي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- باور كن من برات مي نوشتم ولي ديگه نامه اي از طرف تو به دستم نرسيد ............چه قدر عوض شدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره تو هم عوض شدي ...زشت بودي زشتر شدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحكم كوبيد پس گردنم ... زشت خودتي.... جوجه اردك زشت ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس يعني الان خوشگلم ديگه ....بلند خنديد دستمو كشيد.... بدو بريم تو... مامان ببينتت.. خيلي خوشحال ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونتون چرا انقدر عوض شده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- تو توي اين 10 سال شدي يه دراكولا مي خواي خونمون عوض نشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-استغفرالله از دست تو بذار دهنم بسته باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- باشه بچه مودب.... بدو كه كلي حرف باهات دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر شده بود يه خانوم به تمام معنا و از شيطونياش چيزي كم نشده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرشم مثل هميشه بود فقط كمي چهره اش شكسته تر شده بود...مادرش تا منو ديدي كلي دوق كردو از بي وفايي من گفت كه چرا يهو فراموششون كردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از كلي حرف و شوخي سحر منو برد تو اتاقش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- نمي دوني چقدر دلم برات تنگ شده بود...كي برگشتيد ايران؟... راستي بابات كو ؟...... چي شد امدي اينجا؟ ... درس خوندي؟ ....ازدواج چي ؟ ازدواج كردي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه بابا يواشتر چه خبرته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم قد يه گردو دلم برات تنگ شده بود ....با مشت زد پهلوم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- بي مزه اندازه يه گردو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خيلي خوب چون تويي اندازه يه گاو ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداستاشو مشت كرد و اورد بالاي سرم ..... منم دستمو بردم بالا... باشه باشه شوخي كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خيلي دلم برات تنگ شده بود..... قبل از عيد امديم ايران
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- قبل از عيد امدي و حالا داري مياي اينجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا قضيه اش مفصله بعد ا برات مي گم-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام الان ايران نيست-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- پس تو الان كجا زندگي مي كني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خونه عموم ....امدم كه خير سرم براي هميشه بمونم.....درس هم نخوندم يعني ادامه ندارم ...ازدواجم كه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- ازدواجم كه چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خودت چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- خوب وقتي حرفو عوض مي كني.... يعني نمي خواي جواب بدي ....منم اصراري نمي كنم چون مي دونم تو دلت نمي مونه و زودي بهم مي گي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن كه سال دوم رشته زبانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز شوهر نكردم با خنده ادامه داد عوضش كلي دوست پسر دارم خواستم دوباره بزنم پس كلش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- هوي نزن.... گردن غاز كه نيست ...هي مي زني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گفتن اين حرف افتاديم به جون هم و تا مي تونستيم همو زديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه عادتمون بود ...از همون بچگي هم براي ابزار علاقه به هم ديگه سر و دست همو مي شكستم (مي بينيد براي خودمون يه پا ديونه بوديم .... والبته هنوزم هستيم)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرش براي يه سفر كاري رفته بود شهرستان ...دلم مي خواست شب اونجا مي موندم ولي مي ترسيدم كه عموم به بابا اطلاع بده كه نيستم و دوباره دردسر تازه ای برام ايجاد بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا اخر شب اونجا موندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم دوباره اژانس بگيرم كه سحر گفت خودم مي رسونمت تا هم خونه عموتو ياد بگيرم هم تنها نري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزديك ساعت يك بود كه رسيديم جلوي در خونه عمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسحر- نازي بيا این شماره منه هر وقت كارداشتي باهام تماس بگير... باز نري حاجي حاجي مكه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم شماره خومو بهش دادم و بعد از كلي شوخي و حرف زدن ازش خداحافظي كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف در رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -چرا با من اينكارو مي كني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو اينجا چيكار مي كني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -مي دوني كل تهرانو دنبالت گشتم چرا گوشيتو جواب نمي دي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوه ببخشيد ... گوشيم شارژش تموم شده بود اينكه خاموش شد ....بميرم خيلي نگران شي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -نازي داشتم از دلشوره مي مردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره بهت حق مي دم ...فكر شو كن يه عالمه پول سيار....بيفته تو خيابونا ...يهو هم يه بلايي سرش بياد ............چيييي ميشه ..تمام نقشه هات نقش بر اب ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- نازي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به عمو گفتي كه با هم بوديم ديگه .. ايول مي دونستم ...تو عاقل تر از این حرفايي ...تو كه شام خودي ..منم خوردم ...اوه شب فوق العاده ای بود ممنون بابت امشب پسر عمو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك زبونش لال شده بود .....مي دونستم الان به جز حرص خوردن كار ديگه ای نمي تونه بكنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو قادر داشت با تلفن حرف مي زد ..... من با سر بهش سلام كردم و به طرف اتاقم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن عمو-خوش گذشت عروسم ...مثل اينكه دوتايي كلي خوش گذرونديد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم و به چهره درهم بابك نگاه كردم و با نفرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه كلي زن عمو.............. عاليييي بود ......كاري با من نداريد زن عمو خيلي خستم مي رم بخوابم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن عمو- نه عزيزم برو بخواب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاق شدم .... شالمو از سرم برداشتم و به در تكيه دادم ...داشتم خفه مي شدم بايد كاري مي كردم ...به طرف تختم رفتم ....خودمو روش ولو كردم.... به سقف اتاق خيره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكه در اروم باز شد ..... سريع از جام پريدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به تو ياد ندادن اول در بزني بعد اگه اجازه صادر شد وارد بشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك - بين زن و شوهرا كه از این حرفا نيست عزيزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-كو تا زن و شوهر... شما فعلا پسر عموي مني نه چيز ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم امد كنام نشسشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -خيلي سخت مي گيري دختر عمو .....انقدر خودتو به درو ديوار نزن.... تو اول و اخر مال مني.... چه الان چه 4 ماه ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق من برو بيرون-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -سعي نكن با من ديگه از این بازيا در بياري.... من هميشه اروم نيستم نازنينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این كه معلومه هر كي جاي تو هم بود... به خاطر ثروت پدرم لال موني مي گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- اون زبونتم كوتاه مي كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -به خاطر تلافي كار امروزتم.... هر جوري شده پدرمو راضي مي كنم كه بابات راضي كنه..... قبل از امدنش تو رو عقدم كنه كه ديگه رسما زنم بشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-كور خوندي جناب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -حالا مي بيني كي كور خونده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستم درو نشونش دادم......برو بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -در ضمن من براي ديدن نامزدم هر وقت بخوام ميام... نيازي هم به در زدن و اجازه گرفتن ندارم چه شب باشه چه روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گمشو بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز كنارم بلند شد و دستاشو كرد تو جيب شلوارش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك -چشم عزيزم ...مي رم وگم مي شم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمي روم خم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو لباشو نزديك گوشم اورد..... اميدوارم خوب بخوابي و خواباي رنگي ببيني .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اروم گونمو بوسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانيت بهش نگاه كردم در حالي كه مي خنديد از اتاق رفت بيرون و برام دست تكون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكثافت ه ر ز ه بي شعور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزها از پي هم مي گذشتنو و من نتونسته بودم كاري كنم جز سرو كله زدن با بابك كه اين كارمم نتيجه اي در بر نداشت .....غير از سر و كل زدن با بابك كارم شده بود گشتن و خريد كه اونم با همت مضاعف سحر همراه بود ...تو اون مدت جايي نمونده بود كه منو نبرده باشه و من نديده باشم ( اخ كه چقدر اين دختر ماهه )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مدتي.... كم كم زمزمه ي حرفاي بابك كه اونشب دم گوشم زد و مي شنيدم .نمي دونم چه وردي دم گوش عمو خونده بودكه عمو هم در تلاش بود پدرمو راضي كنه تا قبل از امدنش منو عقد كنه ....جالب اينم بود كه كسي من ادم حساب نمي كرد كه حداقل نظرمو بدونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشده بودم يه عروسك خيمه شب بازي كه هر جور دوست دارن تكونم بدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بلاخره اون چيزي كه نبايد مي شد شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم در اوج ناباوري من رضايت داد ....كه من به بدون حضور اون و توسط يه رضايت نامه ای كه مي فرسته ايران به عقد پسر عموي عزيزم در بيام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا بعد از جواب پدرم من به چشم امده بودم .... البته نه براي اجازه گرفتن براي عقد ...بلكه براي خريد و رفتن براي ازمايش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك و ماردش كه سر از پا نمي شناختن و عمومم كه انگار با این كار به تمام ارزوهاش دوران طفوليتش كه در حسرتشون بود مي رسيد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این مدت تمام جريانو براي سحر تعريف كرده بودم و اونم جز دلداري چيزي ديگه ای نداشت كه بهم بگه و همش مي گفت يه جوري پدرمو راضي كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي مي دونستنم ديگه پدرم راضي بشو نيست كه نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه روز گندي بود اون روز .... منو بابك براي خريد حلقه رفته بوديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثلا عمو و زن عمو مي خواستن عروس و داماد تنها باشن و ما رو باهم فرستاده بودن براي خريد حلقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا چه محبتي در حقمون كرده بودن ..كه من تا دنيا دنيا س مديونشونم.(نه تو رو خدا مي خواستن بيان....منو كه تو هيچ كاري ادم حساب نكردن خوب اينم مي يومدن چرا انقدر به خودشون سختي دادن)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك با افتخار هر چه تمام پشت فرمون بابا جونش نشسته بودو رانندگي مي كرد و منم در ارزوي يه اتفاق ...هر چند كوچيك براي از هم پاشيدن این مراسم بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوي يكي از طلا فروشياي بزرگ نگه داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هم وارد شديدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصاحب مغازه به محض ديدن بابك با خوش رويي بلند شد و سلام و عليك كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از حال عمو و زن عمو پرسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس از چند دقيقه از مون خواست بشينيم تا كاراي جديدشونو بياره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه در و ديوار مغازه نگاه كردم انگار داشت ازشون طلا مي باريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصاحب مغازه با يه جعبه نسبتا بزرگي امد و روبه رومون نشست در جعبه رو باز كرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه انگشترا نگاه كردم ...وقعا زيبا بودن اما وقتي مي دونستم این انگشترا قرار بشن نشونه بد بختيم ديگه به دلم نمي نشستن و از ديدنشون امتناع مي كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك دستمو گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- عزيزم كدومشو دوست داري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هيچ كدومشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصاحب مغازه - خانوم اينا از بهترين كارامونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اقا گفتم كه... خوشم نمياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- عزيزم يه بار ديگه نگاه كن شايد يكي رو پسند كردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيطونه مي گه اون زبونشو از حلقومش بكشم بيرون انقدر عزيزم عزيزم نكنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از نظر من همشون اتاشغالن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- نازي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب عزيزم منم نظرمو گفتم ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصاحب مغازه حسابي بهش بر خورده بود اما منم تقصيري نداشتم دلم به این ازدواج رضا نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك خودش يكي از حلقه ها رو برداشت و براندازش كرد دوباره دستمو گرفت و خودش حلقه رو تو دستم كرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- ببين چقدر به دستت مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم كه خوشم نمياد اگه تو مي خواي بگيري بگير ولي من دستم نمي كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- بتمرك سر جات تا اون روم بالا نيومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب بياد بالا فوقش مي خواي چيكار كني ..... يه كشيده ابدار بزني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- اقاي رسولي همينو بر مي داريم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الحق كه بي شعور ي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانيت سوار ماشين شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك ارامششو حفظ كرده بود ....خوب مي دونست چيكار كنه......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي دونستم بعد از عقد تلافي همه ي كارمو سرم در مياره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرار شد فردا بريم ازمايشگاه و بعد از گرفتن جواب كه دو سه روز بعدش مي شد بريم و يه عقد محضري كنيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازي نازي ديدي هيچ غلطي هم نكردي و الكي الكي داري زنش مي شي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبايد امشب به بابا زنگ بزنم شايد دلش به رحم امدو راضي شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خونه كه رسيديم عمو و زنمو نبودن به طرف اتاقم رفتم و سريع شماره بابارو گرفتم بعد از 4 تا بوق كشيده برداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو سلام بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- سلام دخترم خوبي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا خواهش مي كنم.... من نمي خوام با بابك ازدواج كنم-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- باز چي شده........ چرا عين این بچه ها بهونه مياري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا من نمي تونم........ نمي خوام............ دوسش ندارم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- نازنين يه بار بهت گفتم كه بايد با با بك ازدواج كني و ديگه هم روي حرف من حرف نيار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا من نمي...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم- نازنين من رضايت نامه رو هم فرستادم كار من اينجا طول ميكشه ...شايد تا 6 ماه اينده هم نتونم بيام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينطوري خيالم جمع كه اونجا ازدواج كردي و شوهر داري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب من ديگه كار دارم بايد قطع كنم دوباره با هات تماس مي گيرم فعلا خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم گوشي رو گذاشت و من فقط به صداي ممتد بوق اشغال گوش مي كردم كه تمومي نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سحر زنگ زدم نمي دونم اون كجا بود كه جواب نمي داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريشون بودم سرم درد مي كرد راه فرار نداشتم.... شايدم داشتم و لي نمي دونستم چيكار بايد كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكه ديدم باز بابك بدون اجازه وارد اتاقم شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واقعا كسي بهت ادب ياد نداده..... تو با این سنت بلد نيستي در بزني و بعد وارد اتاق بشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- با این سنم فهميدم زنمي و نيازي به اجازه ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن-27 سالته ولي عقلت اندازه يه بچه هم نمي كشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- بهتر مواظب حرف زدنت باشي تا دو سه روز ديگه زنم مي شي بازم مي خوام بدونم اون موقعه اينطوري حرف مي زني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و به طرفش رفتم... اره اون موقعم همين جوري حرف مي زنم.... تو لياقت مهربوني و اروم حرف زدنو نداري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چهره عصبيش بهم نزديك شد به حدي كه صداي نفس زدناي عصبيشو مي شنيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبذار عقدت كنم انوقت حاليت مي كنم .......زندگي يعني چي .....كه انقدر برام بلبل زبوني نكني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش پوزخند زدم مگه خوابشو ببيني من زنت بشم.... شايد تو خواباي رنگيت به چنين ارزويي برسي ولي تو واقعيت هرگز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابك- حالا مي بينيم عزيزم (عزيزمشو با صداي كشداري گفت )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مي بينيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقعه خارج شدن چنان دركوبيد كه احساس كردم در از جاش كنده شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حرفاش ترسيده بودم......... اگه كاري نمي كردمو زنش مي شدم چي؟..... اگه بلاهايي كه گفته بودو سرم مي يورد چي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي سحر كجايي الان بيشتر از هر موقعه ای بهت احتياج دارم دوباره شماره سحرو گرفتم ولي بازم جواب ندادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلوم نيست كدوم گوري رفته كه جواب نمي ده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقعه شام سردردو بهونه كردمو پايين نرفتم.... بايد يه نقشه درست و حسابي مي كشيدم..... .من تن بده به این ازدواج نبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدام تو اتاق راه مي رفتم و فكر مي كردم هزار جور فكر به ذهنم خطور كرد اما بازم به نتيجه ای نمي رسيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو انداختم رو تخت و به فكر فرو رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب فردا مي رم شايد ازمايش داديمو مشكل داشتيم ...زرشك این مي خواد پولتو بالا بكشه اونطوريم بشه كه با این شانسي كه من دارم نميشه ...ميگه عزيزم تو از همه چيز برام مهمتر و عزيز تري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن حاضرم به خاطرت قيد بچه رو بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه اينم نميشه پس چيكار كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه به اخر خط رسيده بودم ..... هيچ اميدي نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا افكار درهم و برهم به خواب رفتم. نزديكاي صبح از خواب بيدار شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir