رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت هفتاد و سوم :
آسمان چون غمگینی از عزا در آمده لباس سیاه از تن بیرون میکشد.صدای خروس همسایهای میان کورسوی روشنای صبح، سکوت را در هم میشکند.از اتاق تنها صدای نفسهای آرام مهرآئین به گوش میرسد و از بیرون اتاق صدای کشیدن شدن غلتک رنگ بر روی دیوار.حس عجیب مهرآئین اینبار او را ترسانده است.تمام وقایع خوانده شده از پیام جک گوشهای تاریک از خوابهای دور اوست زمانی که در کانادا بود.چرا باید چیزهایی ببیند
Aa
00👏🙏🌺