پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۲۱۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

چند قطره باران روی صورتم چکید. به آسمان نگاه کردم. دل آسمان هم مثل دل من گرفته بود. با اینکه هوا تاریک بود و نباید آن وقت شب در خیابا‌‌ن‌‌ها قدم می‌‌زدم اما هیچ میلی برای برگشت به خانه نداشتم. وقتی یاد مجید و حرفی که بهم زد می‌‌افتادم، می خواستم بمیر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.