پارت بیست و سوم :

زن دایی از داخل اتاق بیرون می آید و کرمی را به دستم می دهد.

ـ بیا برفین جون، از این ژل آلوئه ورا بزن تا فردا شب صورتت بهتر بشه.

طاها به سمتم می آید و کرم را از دستم می گیرد.

ـ ولش کن، نمی خواد اینو بزنی صورتت.

زن دایی کرم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.