بال های زخمی به قلم حانیا بصیری
پارت سوم :
پرستار با ماژیک روی واید برد بالای تختم چیز هایی نوشت
- صبح بخیر، بهتری؟
دیشب تا خود صبح بیدار بودم.
درست از زمانی که تاثیر مواد از بین رفت کابوس و درد شروع شد و تا وقتی که پرستار دلش برایم سوخت و مورفین تزریق کرد خوابم نبرد. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00خوب بود،ولی ابهاماتی داره