بال های زخمی به قلم حانیا بصیری
پارت دوم :
کم، کم خنده از روی لبم رفت و جایش را به عصبانیت داد.
دوست نداشتم اثر مواد از بین برود.
حتما مامان و اتابک تا حالا خبردار شده بودند.
نباید انقدر بی احتیاطی میکردم، حالا باید به آن ها هم جواب پس میدادم. اَه، چقدر بدبخت بودم.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Najva
20جالبه✨🌹