پارت هفتاد و پنجم

زمان ارسال : ۲۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

صبح که بیدار شدم مجید رفته بود. بلند شدم که حاضر شوم بروم خانه که تلفنم زنگ خورد. جواب دادم:

ـ الو...

صدای مادرم را شنیدم:

ـ سلام الهام. شماره دختررو پیدا کردی؟

ـ سلام. آره پیدا کردم.

ـ یه زنگ بزن بهش و باهاش قرار ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.