پارت چهارده :

دایی به آشپزخانه می رود.

ـ پس من تا یه چایی برای خودم می ریزم، آماده شید بریم فرشگاه.


من تا جایی که می توانستم از نگاه کردن به طاها فراری بودم و خیلی سریع برای رفتن آماده شدم.

در فروشگاه برای خودم نایلونی برداشتم و خرید ه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.