مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت پانزده :
با حرکت مادرش به خودش آمد و کمی شانههایش بالا پریدند. خیلی آرام با لحن سرزنش آمیزی لب زد:
- چه خبره مامان؟! ترسیدم!
- الکی نشستی اینجا که چی؟
- مامان زشته توروخدا.
سعی کرد لبخند لرزانی به لب بیاورد تا توجه زن داییاش را ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شبنم
00ممنونم🙏❤️