ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت چهل و پنجم :
تند سر تکون داد.
_بله...بله...حتما.
_پول خوبی هم بهت میدم.
_چیکار باید انجام بدم خانم؟
_کار خیلی راحتیه...پول خوبی هم گیرت میاد.
_بفرمایید باید چیکار کنم.
حسابی ترغیب شده بود.
مطمئنم نه نمی گفت.
_میشه بری سمت میز شماره ی پنج و ببینی دارن راجب چه موضوعی حرف میزنن؟
_یعنی جاسوسی شون رو کنم؟
_یه چیز تو همین مایه ها.
نگاهشو به میز آرکا دوخت.
سپس موشکا
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.