به زلالی برکه به قلم سعیده براز
پارت سوم :
- خوب دختر جان، کتابی که به من قولش و دادی کو؟
خجالت زده سرم را پایین انداختم و گفتم :
- عزیز شرمنده ، تموم شد.
بدون اینکه حالت صورتش عوض شود با لبخند گفت:
- یعنی می خوایی بگی یادت رفت یه کتاب برام نگه داری ؟
- ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رقیه
00خوبه