پارت سوم :

درخت های سر به فلک کشیده و چمن های بلندی که انگار جنگلی دست نخورده را نشان می دادند. احساس خوبی نداشتم، با تردید یک قدم عقب رفتم و سرم را تکان دادم.

-نه به نظر ترسناک میاد.

صدای وزغ و جیرجیرک بلند شد. سرم را خم کردم و کنار کفش های کهن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.