لرد تاریکی به قلم حدیث افشارمهر
پارت سوم :
درخت های سر به فلک کشیده و چمن های بلندی که انگار جنگلی دست نخورده را نشان می دادند. احساس خوبی نداشتم، با تردید یک قدم عقب رفتم و سرم را تکان دادم.
-نه به نظر ترسناک میاد.
صدای وزغ و جیرجیرک بلند شد. سرم را خم کردم و کنار کفش های کهن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
جانان
00عالیه