پارت سی و نهم :



فصل 21
ـ سه روز؟! وای! فکر کنم دیگه مادرش تا الان دشمن خونیت شده!
ـ تو دلم رو خالی نکن. دیشب وقتی امین زنگ زد و این خبرو داد تا صبح از فکر و خیال خوابم نبرد!
ـ الهی بمیرم! جز دعا کردن کار دیگه‌‌ای نمی‌‌تونم برات کنم!
هنگامه این‌‌ها را گفت و رفت و من ماندم و فکرهای درهم ریخته‌‌ا‌‌م. اندیشیدم: «مجید آخه تو کجا رفتی؟! هیچ فکر من بیچاره‌‌رو کردی؟! آخه کدوم آدم عاقلی ما

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • انا

    00

    آیا مجید والهام به هم می رسن

    ۶ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    بگم مزه‌ش می‌ره🙂

    ۶ ماه پیش
  • م

    00

    بااینکه ازشکوه خوشم نمیاداما این نوع رضایت گرفتن نه درسته نه عادلانه،شکوه ازهیچ کاری برای انتقام ازالهام بهم زدن زندگیشون فروگذار نمیکنه ،مجید بایدبیشترصبر میکرد راه بهتری پیدا میکرد

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    بله درسته ولی خب همه می‌دونیم آدم عاشق صبور نیست و برای رسیدن به عشقش هر کاری می‌کنه.

    ۷ ماه پیش
  • روژین

    00

    این مسئله بوداره الهام به حرف مجید باور نکن 😁البته حس دخترونه من اینو میگه

    ۹ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    💝💝

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.