پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۱۱ ساعت پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

به کندی نگاهش بالا رفت هاویار خیره اش شده بود خشمناک بود.
نگاهش به تصویر خودش که روی بدنه‌ی کتری افتاده بود خیره شد. حقش بود می‌زد شل‌و پلش می‌کرد. عجبا! فکر کرده بود تنهایی می تواند از عهده‌ی زندگی در تهران بی‌در و پیکر بر بیاید.
دندان بهم سابید صدایی از نهال نمی‌شنید نفسی تازه کرد گردنش را چرخاند:
-دیگه چی داری که پنهون کردی، بگو الان... ما رو خلاص کن!
نهال جا خورده از ح

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.