جاذبه به قلم راضیه نعمتی
پارت شانزده
زمان ارسال : ۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
عمه با لحنی عادی جواب داد:
ـ زنگ زدن گفتن یکی از همکاراش فوت کرده. مجبور شد بره. ازم خواست دیدمت حتماً ازت عذرخواهی کنم.
سری تکان دادم و جواب دادم:
ـ نه، اشکالی نداره.
استکان چای را نزدیک لب برده بودم که با صدای علی به خود ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمنه
00سلام نویسنده جون گذاشتیم توی خماری فراز ونشیب ها امیدوارم اگه عشقی به وجود اومد خراب نشه و در جای دیگه دل دوست از دوست شکسته نشه به هرحال دوست خوب رحمته