میان خشم و انتقام به قلم علیرضا لرکی
پارت پنجم :
واقعاً دلم میخواست گریه کنم. همیشه فکر میکردم گریه مخصوص دختر بچههاست اما همگام با خاکی که روی گونی ریخته میشد، قطرههای اشک از گونه.هایم سرازیر بود. وحشت سرتا پای وجودم را فرا گرفته بود. داشتم زنده زنده دفن میشدم. شبیه خاکی که الک کنند؛ خاکهای ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رقیه
00عالی و مهیج