پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

- این‌جاست!
صدای مهرداد از هیجان و نگرانی زیاد داشت می‌لرزید. منم بدتر از اون تنها کاری که اون لحظه خیلی خوب تونستم انجامش بدم دویدن طرف ماشین و باز کردنش بود؛ اما همین‌که این کارو کردم یه چیزی از تو ماشین اومد بیرون و یکی گفت:
- آخ!
چون تو چند ثانیه‌ی اول هوش و حواس درستی نداشتم متوجه نشدم اون چیه که از ماشین آویزون شده ولی بعد در کمال تعجب بابا رو دیدم که با عصبانیت سعی می‌کر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مبین

    00

    پشم برام نمونده اینقدر این پارت هیجان انگیزه خسته نباشی و دستت درد نکنه

    ۱ هفته پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    خوشحالم ازش لذت بردی، ممنونم 🌹❤️

    ۷ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.