پارت دوازده

زمان ارسال : ۲۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

****
_مامان...
لیلا تمام صورتش را با یک دست قاب گرفت.چنگ زد وناخن هایش را در پوست گونه‌اش فرو برد.
ملک نسا اما کاملا خونسرد بود.قاچ کوچک هندوانه قرمز رنگ را گاز زد واز شیرینی‌اش با رضایت خاطر لذت برد.انگار که درون دلش کارخانه قند و شکر سازی راه انداخته بودند.
_ماهین به من زنگ زد خیلی ناراحت بود...
ملک نسا هسته‌ای سیاه رنگ هندوانه را با چاقو درون پیش دستی انداخت..
_مسئول ن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 01

    فول عالییییی دستت طلا فرگل جونم 😍😍خیلی جذابه ممنونم💋❤️از لیلا خیلی خوشم میاد 💋❤️

    ۳ هفته پیش
  • Hadis

    00

    فقط امیدوارم ماهیر کاری نکنه وضع بدتر بشه مرسی فرگل جان❤️

    ۳ هفته پیش
  • ساناز

    10

    💛🩵💙🧡💜💚❤️🤎

    ۳ هفته پیش
  • م.ر

    00

    یا خدا ماهیر میخواد چیکار کنه بیچاره لیلا

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.