دومینو به قلم آزاده دریکوندی
پارت بیست و نهم :
به زحمت چشمانش را باز کرد و به ساعت روی دیوار نگاهی انداخت که سه و چهل دقیقهی بعدازظهر را نشان میداد. دستانش را بالا برد و تنش را کش و قوسی داد تا کمی بدنش نرم شود. صبح آنقدر زود بیدار شده بود که به خواب ظهرگاهی نیاز داشت! کمی کار بانکی داشت و به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهشید
00ستایش خیلی قویه