سیزده ثانیه به قلم میلاد سرداری
پارت سی و نهم
زمان ارسال : ۴۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
ناگهان صدایی از میان درختان قوت گرفت. صدایی ریز، خفیف و البته ترسناک. شوپه از جا پرید و گوشهایش تیز شد. جاوید در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود از خواب خوش برخاست. تصاویر بسیار سریع از پس هم عبور کرد؛ گرگ رهبر از پسزمینهی درختان خارج شد و به سمت رمزی هجوم برد. آنقدر سریع که نه شوپه توانست واق واق کند و نه جاوید تکانی بخورد.
آنی بعد گرگ رهبر به سمت خرگوش جستی زد و لحظهای دیگر ص