پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۵۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

فصل دوم

تمام آنچه احتیاج داشت را میان پارچه‌ای پیچیده و از چهار جهت گره زد. به نقش و نگار مرغ نارنجی-قهوه‌ای و گل‌های پنج پَرِ صورتی اطرافش چشم دوخته و دستانش را زیر چانه‌ی کشیده و تیزش حائل کرده بود. آفتاب به تازگی از میان کوه‌ها رخ نموده و هنوز هم رد پای گرگ و میش سحر در آسمان نمایان بود و هوا کاملاً روشن نشده بود. آلتون‌خاتون عصا زنان وارد حریم خانه شده و درحالی که دستانش را

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    بدارپیاده بشه بعدبدو🙏

    ۳ هفته پیش
  • فاطمه علی آبادی | نویسنده رمان

    عجله داره😂

    ۳ هفته پیش
  • گ

    00

    ممنون نویسنده جان خیلی خوب بود

    ۲ ماه پیش
  • فاطمه علی آبادی | نویسنده رمان

    قربانت عزیز دلم. ممنون که دنبالم می‌کنی زیبا🥰

    ۱ ماه پیش
  • آمینا

    10

    حالا صدرا یه ذره کام رو گرفت و از دنیا رفت ،ناکام نموند🤣طبیب بانو جه ناز و غمزه ای میاد.😍مرسی فاطمه

    ۲ ماه پیش
  • اکرم بانو

    00

    😂😂😂

    ۲ ماه پیش
  • نهال

    00

    بسیار عالی🤩

    ۲ ماه پیش
  • نیلوفر آبی

    00

    واقعا عالی بود خسته نباشید

    ۲ ماه پیش
  • Fateme_m

    00

    بیشتر از همه دلم برای التون خاتون میسوزه خییلی گناه داره🥺💖

    ۲ ماه پیش
  • اکرم بانو

    00

    سلام خانوم علی ابادی عزیز،خداقوت،ممنون از قلم گیراتون،نبات برای پخته شدن وانگیزه داشتن باید بهاش رو میپرداخت وصدرابادادن جونش اون انگیزه روبه نبات داد

    ۲ ماه پیش
  • فاطمه ❤️

    10

    چرا با احساساتمون بازی می کنی 😂 بابا من صدرا رو دوست داشتم 😭 چرا داغ دلم رو تازه کردی فراموشم شده بود💚💚 ممنون فاطمه جان

    ۲ ماه پیش
  • سهیل

    ۲۸ ساله 10

    چه پارت عالیی..قشنگ دست میذاره رو دلت 🥹🥹🥹❤️ 🔥❤️ 🔥👏👏👏👏

    ۲ ماه پیش
  • مهلا

    00

    💜💜💜🥰

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.