ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت بیست و هفتم :
_فقط خفه شو الیاس.
_چیشده؟ چرا انقدر سگی!
_به خاطر توووووو.
_چرا؟ مگه من چیکار کردم؟
_به قران دوتا بادیگارد کچل با خودم برده بودم از این یارو بهتر بود.
نتونست خودش رو کنترل کنه و بلند زد زیره خنده.
عوضی پس از اول می دونست این آرکا چه برج زهرماریه و باز با من فرستادش!!!
_خیلی آشغالی الیاس...مطمئن باش میذارم تو کاست.
دست از خندیدن کشید.
_معلومه دیشب اصلا بهت خ
مطالعهی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.