پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۵۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

در ذهنش روزهای با نبات بودن را می‌شمرد و لحظه لحظه لبخندش وسعت می‌گرفت. دخترک برای او نعمتی خدادادی بود. بی‌اختیار دست پیش برده و طره‌ای از موهای فندقی‌رنگ و مجعد دخترک را میان انگشتانش گرفت و سر سمتشان برده، عمیق بو کشید. قطره‌ای آب بر پیشانی‌اش چکیده و پسرک سر بلند کرد. قطرات رفته‌رفته شدت گرفته و باران بی‌وقفه بر سر و صورتشان بارید. دست دخترک را به سرعت گرفته و دست در دست یکدیگر س

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اکرم بانو

    20

    طفلک آلتون

    ۲ ماه پیش
  • نهال

    10

    به به التون بانو هم که ارررررره🤩

    ۲ ماه پیش
  • آمینا

    10

    اوهوع آلتون چه دل و جرئتی داشته👏👏👏

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.