معصومیت از دست رفته به قلم فرگل حسینی
پارت نهم
زمان ارسال : ۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
_چرا مثلا باید ناراحت بشم؟
چند قدم به جلو برداشت.ماهیر هنوز چسپبده به درب اتاق بود.سارفون پستهای رنگش را که تا زیر سینه اش دکمه میخورد و از کمر چین داشت کمی بالا گرفت.قد لباسش کمی بلندتر از حد معمول بود.ترکیب رنگ سفید شومیز وسارفون روی تنش نشسته بود.
_ولی یه نفر انگار این جا ناراحته!
ماهیر پایش را با ضرب تکان میداد.از نگاه لیلا دور نماند.
_میتونه دلیشو بگه.تا باهم مسئله رو
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Aa
10👏👏🙏🌹
۴ هفته پیشHadis
۲۱ ساله 10بیچاره لیلا و ماهیر😑💔 عالیه فرگل جان❤️
۴ هفته پیشHadis
۲۱ ساله 10ملک نسا داره زیرسازی میکنه نقشه های شومش رو که کسی خبر هم نداره ازش، کم کم عملی کنه مصطفی و لیلا هم که عملا هیچکارن
۴ هفته پیشZarnaz
۲۰ ساله 10این ملک نسا میخواد لیلا رو به یه فرد پولدار بده اینطوری جبهه گرفته در برابر ماهیر بدبخت🤦 ♀️گوشی رو حداقل به لیلا بده گناه دازه🥺عالی بود مرسی فرگل جونم 💋🥺
۴ هفته پیش
ساناز
00🤎💜💙🩵💚❤️🧡💛