دومینو به قلم آزاده دریکوندی
پارت بیست :
دستیار شخصی سورن مقابل او و منوچهرخان ایستاده بود. دستانش را در هم قفل کرده و کت و شلوار قهوهای رنگش برای اندام چاق و تپل او کمی تنگ شده بود.
منوچهرخان خودکارش را میان دستانش میگرداند و به نقطهای از میزش خیره مانده بود. متفکرانه سرش را خیلی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نیلوفر س
00امان از میعااااد...امان😑😑😑😑