پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

مرد از پشت میزش برخاست.هرلحظه که می‌گذشت، گره بین ابروهایش کورتر می‌شد.

برسام آمده بود از او جواب پس بگیرد و خاج از آن کار بیزار بود! اصلاً چه معنی داشت که کسی پایش را از گلیمش درازتر کند و به خود جرئت بدهد و او را بازخواست کند؟

دستانش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.