پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۵۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

ناامیدی خیلی زودتر از امواج در حال غرق کردنش بود اما درست در آخرین لحظات چیزی محکم به پشتش برخورد کرد؛ همان دربی که طوفان از جا کنده بود. خودش را روی درب کشید و با دست و پایش چهار گوشه‌اش را نگه داشت و توانست همراه با آن تکه چوب خودش را روی اقیانوس شناور نگه دارد.
***
از خانه بیرون رفت، خورشید کامل بالا آمده بود. هیچ‌گاه یادش نمی‌آمد که تا این ساعت از صبح خوابیده باشد. روی چند پله‌ی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    اگلبهارازکجاآمدخوبه یکخانم هست🙏

    ۵ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.