پارت ششم :

بعد برای چند ثانیه در سکوت به شاخه‌های رقصان بید خیره شد. سپس خودش را سوی نهال چرخاند و با هیجان لب زد:

- کاش تا شب یلدای امسال بابا رو راضی کنه که خواستگاریم بیان! کاش عرضه‌اش رو داشته باشه!

نهال اخمی کرد و پاسخ دریا را با لحنی متعجب د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.