پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

راهروی طولانی را تا رسیدن به دفتر پیمود. در نیمه‌باز را به جلو هل داد و وارد شد. کسی در دفتر نبود. به اطرافش نگاه کرد. دکوراسیون قهوه‌ای و چرم هم نتوانست گرمای خاص خودش را منتقل کند. یک میز بزرگ که حدس می‌زد میز منشی باشد؛ چند تابلوی خطی زیبا، چند قفسه کتاب و صندلی‌های چرم که احتمالا برای انتظار مراجعه‌کنندگان بود. با دیدن مردی که یک‌‌دفعه از اتاق بیرون آمد؛ جا خورد و ناخودآگاه یک قدم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطی

    00

    پرنیان خیلی ادم ضعیفی میخواد به دخترش چی یاد بده، اینکه یه زن وارد زندگیت شد تو باهاش کنار بیای

    ۱ هفته پیش
  • م.ر

    00

    اخ قربون آدم چیز فهم آقا کیان پرنیان بگو کمک کنه

    ۱ هفته پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    ای وای😅😅

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.