پارت پنجم

زمان ارسال : دیروز

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

لیلا خودش را درون اتاق انداخت.دکمه های مانتویش را باز کرد وآن را گوشه‌ای انداخت.اتاقش تقریبا کوچک بود اما برای یک نفر خیلی هم خوب وبزرگ محسوب میشد!تختش چسپیده به دیوار و کنار پنجره بود.پنجره‌ای که رو به خیابان اصلی باز میشد.یک کمد دیواری کِرم رنگ ویک میز آرایش به همین رنگ داشت.خودش را مقابل آینه‌ی قدی برانداز کرد.دستی به گونه‌اش کشید وشیرینی‌بوسه‌ی ماهیر را به خاطر آورد.لبخندی روی ل

21
1,589 تعداد بازدید
17 تعداد نظر
5 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

فرگل حسینی : ۱۸ ساعت پیش

خب خب سلام بچه ها رمان جدیدمون هم اومد و رایگان هم هست دیگه نمی تونید بگید سکه ای وفلان ..من انتظار خیلی حمایت ازتون دارم کامنت ولایک یادتون نره قشنگااام💚🤌

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Hadise

    ۲۱ ساله 10

    تا این قسمت که عالی بود مشتاقم زودتر ادامشو بخونمو ببینم چه چیز هایی اتفاق افتاده که باعث زندان رفتن لیلا شده

    ۶ ساعت پیش
  • سمانه

    ۴۲ ساله 00

    سلام رمانتون تا اینجا عالی بود وای مامانش چرا اینجوری بود آدم دل آشوبه میگیره

    ۱۷ ساعت پیش
  • ساناز

    10

    عالی🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🩵🤎💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚🧡🤎🩵💜💙❤️💛💚

    ۱۹ ساعت پیش
  • Aa

    10

    سلام فرگل جون خوش برگشتین ممنون بابت رمان زیباتون👏🙏🌹

    ۲۰ ساعت پیش
  • اسرا

    20

    مادرچقدرخبیث دخترش نامزدداره بازدنبال شوهرمی گرددمشکلش چیه بااین خانواده🤔🙏

    دیروز
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید