پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت صد و بیست و نهم
زمان ارسال : ۵۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
اگر روزی راز دلم برایش فاش شود، درد و دلهایم برایش شنیدنی خواهد بود.
بیش از این چشم چرانی را جایز ندانستم و به همراه نفس عمیقی، دستی به صورتم کشیدم و برخلاف خواستهی قلبیام، از جایم برخاستم و راه خروج از کلبه را در پیش گرفتم.
هوا ابری بود. چیزی میان باریدن و نباریدن، درست همانند حال دیشب حنا که از بیمارستان برگشته بودیم و داشت با من سخن میگفت. میخواست هم گریه کند و هم نکند.