پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت صد و بیست و ششم
زمان ارسال : ۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
با کمی تاخیر چشمانش را باز و بی حرف نگاهم کرد.
قدردان گفتم:
- مرسی.
یک کلمهی کوتاه ولی لابهلایش پر بود از یک دنیا ابراز محبت و قدردانی.
با همان تاخیر قبل پرسید:
- بابتِ؟
بغضی که قصد نشستن در گلویم داشت را با هزار مکافات پس زدم:
- همه چیز ...
با کمی مکث ادامه دادم:
- بیشتر از همه بابت بودنت.
لبخند کمجانی بر لب نشاند.
- بخواب، به خواب نیاز داری. خوب است