خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هشتاد و چهارم
زمان ارسال : ۱۳۲۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
درب منزل شریفهخانم باز بود و هستی مقابل مهراد ایستاده و با صدای بلند فریاد میزد:
- هیچی نگو مهراد... فقط خفه شو و گمشو از اینجا برو!
مهراد ملتمسانه میگفت:
- هستی بذار واست توضیح بدم، باورکن این عکسا مال الان نیست!
هستی بی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمیش
50به نظرمن باید زن شوهر هیچ چیزی رو ازهم مخفی نکنند حتی باعث جدای هم بینشون بشه اگه موضعی هم ازهم مخفی کنند کار نیهان هم اشتباه بود رفت جریان رو به مهرداد گفت اگر حسام بفهمه فکر میکنه نیهان بهش خیانت...