پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۵۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

- بدون اونا نمی‌تونم بخوابم شوپه.
بی‌اراده شوپه را در آغوش کشید.
- بدون اونا نمی‌تونم زندگی کنم.
سرش را روی موهای نرم کمرش گذاشت و با تمام وجود گریه کرد. حیوان بی‌حرکت ماند. همین باعث شد کمی آرام شود و البته کمی خسته. نم نمک پلک‌هایش سنگین شد و همانجا گوشه‌ی کلبه روی کف چوبی به پهلو دراز کشید. شوپه هم کنارش خوابید. جاوید در خواب و بیداری دستش را روی دست شوپه گذاشت و شب سختش را

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.