مثل تو مثل هیچکس به قلم مهسا خدایی
پارت سی
زمان ارسال : ۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
تماس رو جواب دادم و با صدای آرومی گفتم:
-جانم آرشیدا؟
صدای گرفتهش تو گوشی پیچید:
-سلام حامد، خوبی؟ چه خبر؟ لیدا چطوره؟
کمی فاصله گرفتم و گفتم:
-سلام دختر کوچولو. هیچی، همون طوریه. مامانت چطوره.
خمیازهای کشید و گفت:
-از دیشب یا داره نماز میخونه، یا داره گریه میکنه، یا داره قرآن میخونه و به خدا التماس میکنه.
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
-باشه. مراقب خودت