پارت پنجم

زمان ارسال : ۳۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

شب فرا رسیده بود و چهره مادرم نگران. دستش را در دستم گرفتم و گفتم:

ـ نگرانی؟

با دل آشوبی گفت:

ـ کاش نمی‌‌گفتم مانی نیاد. همش تقصیر تو شد! من از شب تنها موندن وحشت دارم!

ـ مامان من که هستم! قول و قرارمون یادت رفت؟

ما ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.