دومینو به قلم آزاده دریکوندی
پارت دوم
زمان ارسال : ۳۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
میعاد نگاهش را از چشمان قهوهای سهند گرفت. به نظرش حق کاملا با او بود... سورن همایونفر پسرخالهاش بود؛ اما انگار که این نسبت اصلا وجود نداشت؛ اما چه میشد کرد؟ سورن و پدرش منوچهرخان صاحب شرکتی بودند که میعاد دلش میخواست دستش آنجا بند شود!
دست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
بانو
00سلام جیگرخوشحالم دارم یه رمان دیگه ازتو رومیخونم ماچ به کلت 😘