پارت نود :

مادرم با دیدن خانه و گلدان هایش که به لطف زن عمو همگی سالم و سر حال بودند ،جانی تازه گرفته بود،ولی من هنوز هم خستگی دیشب ،در جانم مانده بود ،ایمان خوشحال و فارغ از هیاهوی چهان،از اتاقش بیرون آمد:
_ آب جی ب یا تخ تم رو بب ین .
ایمان بعد از چند ماه دوری از این خانه فکر می کرد که وسایل این خانه همه نو است و جدید خریداری شده اند .
_عزیزم تا حالا صد بار تختت رو نشونم دادی .
مادر با ح

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۰۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.