پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت صد و هفده
زمان ارسال : ۷۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
مردانگی که فرهاد میتوانست برایم خرج کند ولی نکرد. در اصل نخواست ...
ناسلامتی به مسافرت آمده بودم تا از فکر او خارج شوم، ولی همچنان حسهای بد رهایم نمیکردند. در حال تماشای دوبارهی ستارهها شدم و با لحنی غمگین پرسیدم:
- این همه ستاره تو آسمون ولی اونیکه بیشتر از همه به چشم میآد ماهه. بی انصافی نیست؟
مسیر نگاهم را نگریست. با کمی تعلل پاسخ داد:
- ولی هستن کسایی که به زیبا