پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

چند خانه‌ی آوار شده آن سمت وجود داشت روی آنها را به طور کامل خزه گرفته بود و گویی سالیان سال بود دستی بهشان نخورده بود. آسمان شهر در غروب رنگ پریده‌تر از کمی قبل به نظر می‌آمد و همه چیز از تلخی حکایت می‌کرد. نمی‌دانست اما انگار حالا که متوجه‌ی حقیقت شده بود، داشت بیش‌تر دقت می‌کرد... . مخصوصاً به اجساد کلاغ‌ها که حالا می‌دانست مردم سرزمینش هستند‌. از وقتی فهمیده بود حقیقت چیست و چه ر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.