به دنبال شارلو به قلم زهرا صالحی (تابان)
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۱۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
چند خانهی آوار شده آن سمت وجود داشت روی آنها را به طور کامل خزه گرفته بود و گویی سالیان سال بود دستی بهشان نخورده بود. آسمان شهر در غروب رنگ پریدهتر از کمی قبل به نظر میآمد و همه چیز از تلخی حکایت میکرد. نمیدانست اما انگار حالا که متوجهی حقیقت شده بود، داشت بیشتر دقت میکرد... . مخصوصاً به اجساد کلاغها که حالا میدانست مردم سرزمینش هستند. از وقتی فهمیده بود حقیقت چیست و چه ر