بازگشت گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت یازده :
برسام به مبلِ همیشگیش تکیهداد و پاهایش را روی میزِ انداخت.در مکانی نشستهبود که میتوانست به هر گوشه قمارخانه نظارت داشته باشد.البته جزء او و افرادِ ردِبالا،کسی حق نشستن بر آن مبل را نداشت! زیر چشمی نگاهی سالنِ بزرگ و مستطیل شکل انداخت.برعکس شبها ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فریبا
00آخی رز عزیزم چقد سخته ببینی مادرت رو تخته و نتونی صداشو بشنوی 😭😭