پارت هفتم

زمان ارسال : ۱۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

_ عالیه زنگ زده بود.

فقط همان یک چیز توانست ساکتش کند؛ شنیدن اسم عالیه.

ساکت شد. انگار که حتی لال شده بود. برق نگاهش افتاد و بق‌کرده پشت میز ناهارخوری آشپزخانه نشست. یک دستش را زیر سر ستون کرد و با آن یکی افتاد به جان طرح گلدوزی شدهٔ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید